تبلیغات

گرامر زبان آلمانی سطح A۱ و A۲

گرامر زبان آلمانی سطح A۱ و A۲

آموزش زبان آلمانیآموزش رایگان زبان آلمانی سطح A۱ و A۲

 در این بخش به آموزش رایگان زبان آلمانی می‌پردازیم و این آموزش آپدیت سال 2020 است که برای شما دانشجویان عزیز آماده کردیم. پس با دقت متن بخونید و در مکان آروم قرار بگیرید.

برای همه شما دانشجویان عزیز آرزوی موفقیت دارم.

این آموزش سه تا مرحله دارد:

۱. مطالعه بخش نوشتاری این آموزش (تمامی مطالب بخونید).

۲. گوش دادن به فایل‌های صوتی این آموزش. 

۳. تمرین و تمرین با شیوه اثر مرکب.

بیشتر بخوانید: آموزش تصویری فوق العاده کتاب منشن A1.1 (آموزشی که برای شروع کردن نیاز دارید)

آموزش رایگان زبان آلمانی (مقدماتی):سطح A1 

پخش‌کننده صوت00:0000:00برای افزایش یا کاهش صدا از کلیدهای بالا و پایین استفاده کنید.

صدای الفبای زبان آلمانی بصورت انفرادی:

A – صدای اَ میدهد. مانند: aber «اما»

B صدای ب می دهد مانند: Berlin «برلین»

C در زبان آلمانی بندرت بکار گرفته میشود. به هرحال صدای ث میدهد. مانند:

Cent «یک صدم دلار»

D صدای د میدهد. مانند: Wand «دیواره»

E صدای اِ میدهد. مانند: Weg «راه»

F صدای ف میدهد. مانند: | Wolf «گرگ»

Gصدای گ میدهد. مانند: morgen «فردا»

H بطور کلی صدای ه می دهد. اگر این حرف اول یک کلمه قرار بگیرد خوانده شده و صدای ه میدهد. مانند:

haben «داشتن».

اگر در وسط یک کلمه قرار بگیرد و دو طرف آن حروف با صدا باشد در این صورت حرف H خوانده شده و همانطور که گفته شد صدای ه میدهد. مانند: Reihe «ردیف . صیف – نوبت»

ولی اگر دو طرف و یا یک طرف آن حروف بیصدا باشد در این صورت حرف H خوانده نشده بلکه باید کلمه را کشیده تر بیان کرد. مانند: Fahrer «راننده»

حروف H در آخر کلمه خوانده شده و صدای ه میدهد. مانند: nah «نزدیک»

i– صدای ای می دهد مانند: Iran «ایران»

j– این حرف صدای ی میدهد. مانند: jung «جوان»

K۔ صدای ک می دهد. مانند: Krank «بیمار»

L – صدای ل میدهد. مانند: Wald «جنگل»

M – صدای م میدهد. مانند: Lampe «لامپ»

N – صدای ن می دهد. مانند: Wand «دیوار»

O– صدای اُ میدهد. مانند: morgen «فردا»

P – صدای پ می دهد. مانند: Lampe «لامپ»

Q۔ صدای کو میدهد و اغلب با حرف U می آید. مانند: Quer «عرض -کج»

R – صدای ر می دهد مانند: Warm «گرم»

S – اگر پس از این حرف یکی از حروف باصدا قرار بگیرد در این صورت حرف S صدای ز می دهد.

Sagen «گفتن»

مانند: sagen «گفتن»

در غیر این صورت صدای س می دهد. مانند: Ausland «کشور خارجی»

B – به این حرف اس سِت میگویند که صدای س میدهد. مانند: StraBe «خیابان»

T – صدای ت میدهد. مانند: Winter «زمستان»

U – صدای او میدهد. مانند: Nur «فقط»

V – صدای ف میدهد. مانند: Vater «پدر»

W – صدای و میدهد. مانند: Wagen «اتومبیل-گاری»

X – صدای ک + س را میدهد. مانند: Sex «جنس – جنسیت».

Y – به ندرت در زبان آلمانی بکار گرفته می شود و به هر حال صدای ی می دهد. مانند: Yemen «کشور یمن» Z – صدای مابین ت و ث میدهد. مانند: Zug «ترن – قطار»

حروف املات دار (Umlaut) در زبان آلمانی:

Ä – دو نقطه ای که گاهی روی یکی از حروف A و یا O و یا U قرار میگیرند اوملات نام دارند که صدای حرف را تغییر میدهند. به این ترتیب که اگر اوملات روی حرف A قرار بگیرد صدای آ را به اِ تبدیل میکند. مانند  Männer «مردان»

Ö – صدای اُ کشیده تر است یعنی دهان را باید بیشتر جمع کرد. مانند: Öffnen «گشودن – باز کردن»

Ü – صدای او کشیده تر است، یعنی در این حالت نیز دهان جمع تر می شود. مانند: Übung «تمرین»

دقت شود: حروف A و O و U اگر دارای اوملات بشوند دیگر از جمله حروف با صدا نبوده بلکه در این حالت حروف بی صدا به شمار می آیند.

  • نکته دیگر آنکه اگر دو حرف مشابه در یک کلمه کنار هم قرار بگیرند صدای یک حرف مربوطه را دارا می باشند.

مانند: Mann «مرد» – Zusammen «با هم»

  • و سرانجام حرف E در آخر یک کلمه خوانده می شود که صدای اِ می دهد.

مانند: Tante «خاله – عمه»

حروف با صدا

حروف با صدا عبارتند از: A و E و I و O و U

حروف ترکیب شده و صدای آنها در یک کلمه:

وقتی دو و یا چند حرف در یک کلمه با هم ترکیب شوند صدای جدیدی را بوجود می آورند. مهم ترین این حروف ترکیبی عبارتنداز:

Sch – مجموعه صدای ش میدهند. مانند: Waschen «شستن»

Tsch – مجموعه صدای چ میدهند. مانند: deutsch «آلمانی»

Ch – اگر قبل از این دو حرف یکی از حروف A و یا O و یا U قرار بگیرد در این صورت این دو حرف مجموعه صدای خ و در غیر این صورت صدای ش نرم را میدهد.

مانند: bach «جویبار» و مثال برای مورد دوم: mich «مرا» که اولی «باخ» و دومی میش، خوانده می شوند.

SP – به مجموعأ صدای اِشپ میدهند و اغلب در ابتدای یک کلمه قرار میگیرند. مانند: Spanien «اسپانیا»

St- مجموعأ صدای اِشت می دهند و اغلب در اول یک کلمه قرار میگیرند. مانند: Stern «ستاره»

Ei – مجموعأ صدای اَی میدهند. مانند: Eisen «آهن»

ie – مجموعأ صدای ای میدهند. مانند: Wien «وین پایتخت کشور اتریش»

SS – مجموعا صدای س میدهند. مانند: Strasse «خیابان» به جای این دو حرف SS می توان از حرف β «اس ست» نیز استفاده کرد:

خیابان Strasse = Straβe

dt – مجموعا صدای ت میدهند. مانند: Stadt «شهر»

ph – مجموعا صدای ف میدهند. مانند: Photo «عکس»

pf – نیز مجموعه صدای ف میدهند. مانند: Pfennig «یک صدم مارک آلمان».

Ch – صدای ک می دهد زیرا اینگونه کلمات از زبان دیگری وارد زبان آلمانی شده اند. مانند: Charakter «رفتار – کردار» و اگر از زبان فرانسه گرفته شده باشد صدای ش می دهد.

مانند: Champagner «اهل ناحیه شامپاین فرانسه».

Au – صدای اَو میدهد. مانند:  Auge «چشم»

Eu – مجموعا صدای اوی میدهند. مانند: Eule «جغد – بوف»

Chs – مجموعا صدای X را میدهند که ک + س می باشد. مانند: Sechs «عدد ۶»

Qu – مجموعا صدای کو میدهند. مانند: Quelle «چشمه»

ویدئوی آموزشی تلفظ صحیح الفبای زبان آلمانی 

انواع حرف تعریف یا آرتیکل Artikel

در زبان آلمانی چهار نوع حرف تعریف وجود دارد:

١- حرف تعریف das «خنثی»

۲- حرف تعریف der «مذکر»

۳ – حرف تعریف die «مؤنث»

۴- حرف تعریف اسم در حالت جمع به صورت die

دوستان باید توجه کنند که حرف تعریف بستگی به جنسیت ندارد بطوری که برای مثال کلمه Mädchen «دختر» دارای حرف تعریف das «خنثی» میباشد و کلمه Teppich «فرش» دارای حرف تعریف der «مذکر» است. بنابراین باید با هر اسم حرف تعریف آنرا نیز یاد گرفت زیرا اگر غیر از این باشد نمیتوان کلمه مورد نظر را در جمله بگونهای درست و براساس قواعد گرامر بکار برد.

هر یک از چهار حرف تعریف گفته شده در حالت فاعلی یعنی زمانیکه اسم در جمله بعنوان فاعل کاری را انجام میدهد. به دو صورت مورد استفاده قرار میگیرد:

۱- معین یعنی اسم برای طرف مقابل مشخص و شناخته شده است و درباره اش آگاهی قبلی دارد.

۲- نامعین یعنی اسم برای طرف مقابل مشخص و شناخته شده نیست و درباره اش آگاهی قبلی ندارد.

این دو مورد برای هر اسم در حالت فاعلی با توجه به حرف تعریف آن به این شکل است.

1۔ اسم با حرف تعریف das «خنثی»:

بچه «معین»    das Kind

یک بچه – بچه ای «نامعین»                                    ein Kind

مثال: بچه بیمار است.                                     Das Kind ist Krank

2 ۔ اسم با حرف تعریف der «مذکره»:

پدر «معین»                                                      der Vater

یک پدر – پدری «نامعین»                                          ein Vater

مثال: پدری پیش من می آید.                   Ein Vater Kommt zu mir

٣- اسم با حرف تعریف die «مؤنث»:

مدرسه «معین»                                                 die Schule

یک مدرسه به مدرسه ای «نامعین»                       eine Schule

مثال: ممدرسه بزرگ است                                   die Schule ist gross

۴- اسم با حرف تعریف die «حالت جمع اسم»:

بچه ها «معین»                                                             die Kinder

مثال: بچه ها اکنون بازی میکنند.                      die Kinder spielen jetzt

توجه: حرف تعریف نامعین جمع ندارد.

منفی کردن جمله در زبان آلمانی

منفی کردن جمله در زبان آلمانی به 2 صورت است:

۱- اگر بخواهیم فعل صرف شده را در جمله منفی کنیم باید از کلمه nicht استفاده کنیم که معمولا پس از فعل صرف شده قرار میگیرد.

مانند:

من به سوی تهران حرکت نمی کنم               Ich fahre nicht nach Teheran

۲- اگر بخواهیم اسم را در جمله بطور مطلق منفی کنیم در این صورت برای اسامی با حرف تعریف das و der در حالت فاعلی از کلمه kein و برای اسامی با حرف تعریف die «مؤنث» و die «حالت جمع» از کلمه Keine استفاده میکنیم.

مانند:

خنثی:

بچه در پارک بازی میکند     das Kind spielt im Park

هیچ بچه ای در پارک بازی نمیکند  Kein Kind spielt im Park

مذکر:

باغ در زمستان سبز است der Garten ist im Winter grün

هیچ باغی در زمستان سبز نیست | Kein Garten ist im Winter grün

مونث:

شرکت باز است die Firma ist auf

هیچ شرکتی باز نیست Keine Firma ist auf

جمع:

بچه ها بیمار هستند die Kinder Sind krank

هیچ بچه هایی بیمار نیستند Keine Kinder sind krank

صرف افعال با قاعده در زمان حال:

اکثر افعال در شکل مصدری به دو حرف en و یا به ندرت به حرف n ختم می شوند که به آنها علامت مصدری می گویند. مانند: Sagen «گفتن» و یا Verbessern «تصحیح کردن».

برای صرف یک فعل با قاعده در زمان حال ابتدا علامت مصدری «en و یا n» آن را حذف کرده و سپس علایم زیر را به آخر آن اضافه می کنیم.

مانند: فعل fragen «پرسیدن»:

من می پرسمefragIch
تو میپرسیstfragDu
او میپرسدtfragEr-sie-Es
ما می پرسیمenfragWir
«توها» میپرسیدtfragIhr
شما می پرسیدenfragSie 
آنها می پرسندenfragsie

توجه: اگر یک فعل با قاعده پس از حذف علامت مصدری اش به یکی از دو حرف t یا d ختم شود در این صورت برای آسانی بیان در صرف فعل مزبور تغییرات اندکی در علایم بالا پدید می آید. مانند دو فعل arbeiten «کارکردن» و یا beenden «به پایان رساندن» که این تغییرات به شرح زیر است:

من کار میکنمearbeitIch
تو کار میکنیestarbeistDu
او کار میکند etarbeitEr-sie-Es
ما کار میکنیمenarbeitenWir
«توها» کار میکنیدetarbeitIhr
شما کار میکنیدenarbeitenSie 
آنها کار میکنندenarbeitsie
من به پایان میرسانمebeendIch
تو به پایان میرسانی estbeendDu
 او به پایان میرساند etbeendEr-sie-Es
ما به پایان میرسانیمenbeendWir
 «توها» به پایان میرسانیدetbeendIhr
 شما به پایان میرسانیدenbeendSie 
 آنها به پایان میرسانندenbeendsie

سئوالی کردن یک جمله برای سئوالی کردن یک جمله فقط کافیست جای فاعل و فعل صرف شده جمله با هم عوض شود.

مانند:

شما از من میپرسید «جمله مثبت» Sie fragen mich

آیا شما از من می پرسید؟ ?Fragen Sie mich

علایم جمع در زبان آلمانی

علامت جمع در زبان انگلیسی حرف S است در صورتی که در زبان آلمانی چندین علامت جمع وجود دارد که به آخر اسم مفرد اضافه شده و با حرف تعریف die اسم مورد نظر را به حالت جمع در می آورد. برای فراگیری علایم جمع قانون ویژهای وجود ندارد بنابراین باید با هر اسم همانند حرف تعریف آن علامت جمع اش را نیز یاد گرفت. این علایم عبارتنداز:

۱- حرف n مانند:            مدرسه                        die Schule

مدارس                        die Schulen

۲- حرف e مانند:          فرش – قالی                  der Teppich

فرشها به قالی ها           die Teppiche

۳. حروف er مانند:       کودک – بچه                      das Kind

کودکان بچه ها                  die Kinder

۴- حروف en مانند:      کار                                 die Arbeit

کارها                           die Arbeiten

۵- فقط تغییر حرف تعریف از مفرد به جمع

مانند:

معلم «مرد»  der Lehrer

معلمان «مرد»  die Lehrer

۶- اوملات و حرف e مانند:   جمله der Satz

جملات  die Sätze

7- اوملات و حروف er مانند:    کلمه das Wort

کلمات  die Wörter

۸- فقط اضافه کردن اوملات مانند:  مادر  die Mutter

مادران die Mütter

۹- حروف Hen مانند:               کارگر «زن»  die Arbeiterin

کارگران «زن» die Arbeiterinnen

۱۰- حرف s مانند:                    سینما        Das Kino

سینماها      Die Kinos

توجه: تمام اسامی چه عام و چه خاص در هر جای جمله با حرف بزرگ آغاز می شوند.

مانند: من بسوی برلین حرکت میکنم       Ich fahre nach Berlin

حالات اسم در جملات زبان آلمانی:

یک اسم در جمله به چهار حالت دیده می شود:

۱- حالت فاعلی یا Nominativ

2- حالت مفعول بیواسطه «صریح» یا  Akkusativ

3- حالت مفعول با واسطه یا Dativ 

4- حالت اضافه ملکی یا Genetiv

از این به بعد حالات مزبور فقط با اولین حرف آن بطور اختصاری مشخص میشوند. مثلا حرف A به معنای حالت مفعول بی واسطه خواهد بود و حرف D علامت حالت مفعول با واسطه و غیره…

در مورد این چهار حالت تدریجا توضیحات کافی داده خواهد شد.

1- حالت فاعلی یا Nominativ

در این حالت اسم در جمله در جایگاه فاعل قرار دارد بنابراین انجام دهنده فعل صرف شده در جمله است. تغییرات و یا کلماتی که به جای حرف تعریف اسامی با توجه به چگونگی آنها در حالات معین، نامعین و منفی به کار گرفته می شوند به شرح زیر است:

الف: اسامی با حرف تعریف das «خنثی».

مثال:

دختر «معین» das Mädchen

یک دختر- دختری «نامعین» ein Mädchen

هیچ دختری «منفی»Kein Mädchen

جمله نمونه:

دختری در اتاق است Ein Mädchen ist im Zimmer

ب: اسامی با حرف تعریف der «مذکر».

مانند: میز «معین» Der Tisch

یک میز – میزی «نامعین» ein Tisch

هیچ میزی «منفی» Kein Tisch

جمله نمونه:

میز سیاه است    Der Tisch ist Schwarz

پ: اسامی با حرف تعریف die «مؤنث».

مانند:

خانم «معین» die Frau

یک خانم – خانمی «نامعین» eine Frau

هیچ خانمی Keine Frau

جمله نمونه:

هیچ خانمی از من نمی پرسد Keine Frau fragt mich

ت: اسامی با حرف تعریف die «حالت جمع».

مانند:

اتاقها «معین» die Zimmer

هیچ اتاقهایی «منفی» Keine Zimmer

یاد آوری: همانطور که قبلا اشاره شد حرف تعریف نامعین حالت جمع ندارد.

۲. حالت مفعول بیواسطه «صریح» یا Akkusativ

علامت این حالت در زبان فارسی «را» میباشد و در زبان آلمانی با تغییر حرف تعریف اسم مفعول شکل میگیرد. در این حالت اسم در جمله در جایگاه مفعول قرار دارد. بسیاری از افعال و حروف اضافه همواره در حالت مفعول بیواسطه “A” می باشند که بعدا آنها را یاد خواهیم گرفت.

تغییرات حرف تعریف اسامی بستگی به نوع آن دارد و همین طور به اینکه اسم در حالت معین است و یا نامعین و یا منفی… تغییرات مزبور در چهار حالت حرف تعریف اسامی به شرح زیر است

الف: اسامی با حرف تعریف das «خنثی» مانند: das Kind «بچه»:

بچه را «معین» das Kind

بچه ای را «نامعین» ein Kind

هیچ بچهای را «منفی» Kein Kind

جمله نمونه:

ما بچه را دوست داریم Wir lieben das Kind

توجه: فعل دوست داشتن یا lieben همواره در حالت مفعول بیواسطه “A” صرف میشود.

ب: اسامی با حرف تعریف der «مذکر». مثال: der Teppich «فرش – قالی»:

فرش را «معین» den Teppich

فرشی را «نامعین» einen Teppich

هیچ فرشی را «منفی» Keinen Teppich

جمله نمونه: .

ما به یک فرش احتیاج داریم Wir brauchen einen Teppich

توجه: فعل احتیاج داشتن یا brauchen نیز همیشه در حالت “A” صرف میشود.

پ: اسامی با حرف تعریف die «مؤنث». مثال: die Frau «خانم»:

خانم را «معین» die Frau

خانمی را «نامعین» eine Frau

هیچ خانمی را «منفی» Keine Frau

جمله نمونه:

هادی با خانمی ازدواج میکند Hadi heiratet eine Frau

توجه: فعل ازدواج کردن یا heiraten همواره در حالت “A” صرف میشود.

ت: اسامی با حرف تعریف die «حالت جمع». مثال: die Kinder «بچه ها»:

بچه ها را «معین»  die Kinder

هیچ بچه هایی را Keine Kinder

جمله نمونه:

خانم مولر بچه ها را دوست دارد Frau Müller liebt die Kinder

توجه: حالت N و A برای اسامی با حرف تعریف das «خنثی» یکسان است.

صرف فعل sein = بودن در زمان حال

فعل sein یا بودن همواره در حالت فاعلی “N” در جمله صرف می شود که به صورت زیر می باشد زیرا از جمله افعال بی قاعده محسوب می شود:

من هستمbinIch
تو هستیBistDu
 او هستistEr-sie-Es
ما هستیمsindWir
 «توها» هستیدseidIhr
 شما هسیدsindSie 
 آنها هستندsinfsie

مثال:

رضا یک مرد است   Reza ist ein Mann

صرف فعل haben = داشتن در زمان حال

فعل haben یا داشتن همیشه در حالت مفعول بیواسطه “A” در جمله صرف میشود یعنی اینکه مفعول جمله در این حالت قرار میگیرد. این فعل نیز بی قاعده بوده و صرف آن به شرح زیر است:

من دارمhabeIch
تو داریhastDu
 او داردhatEr-sie-Es
ما داریمhabenWir
 «توها» داریدhabtIhr
 شما داریدhabenSie 
 آنها دارندhabensie

مثال: من یک برادر دارم Ich habe einen Bruder

بنابراین همانطور که در این مثال مشخص است با صرف فعل haben حرف تعریف مفعول جمله که در حالت فاعلی “der “N است بخاطر حالت مفعول بیواسطه فعل تبدیل به den و چون در اینجا در واقع برادر “Bruder” نامعین است به einen مبدل میگردد.

صرف افعال بی­ قاعده در زمان حال

در صرف افعال بی قاعده در زبان آلمانی قانون گرامری ویژهای وجود ندارد بنابراین باید مصرف این گروه از افعال را به همراه خود فعل یاد گرفت. مثلا در صرف فعل fahren «سواره حرکت کردن» که بی قاعده است در زمان حال آن تغییراتی پدید می آید به این معنا که در دوم شخص و سوم شخص مفرد دارای اوملات «دو نقطه» میگردد:

من سواره میرومfahreIch
تو سواره میرویfährstDu
 او سواره میرودfährtEr-sie-Es
ما سواره مرویمfahrenWir
 «توها» سواره میرویدfahrtIhr
 شما سواره میرویدfahrenSie 
 آنها سواره میروندfahrensie

جمله نمونه:

Herr Tehrani fährt morgen nach Schiraz

آقای تهرانی فردا به سوی شیراز حرکت میکند «با وسیله نقلیه»

صرف یک فعل بی قاعده دیگر در زمان حال:

فعل essen «خوردن»:

من میخورمesseIch
تو میخوریisstDu
 او میخوردisstEr-sie-Es
ما میخوریمessenWir
«توها» میخورندesstIhr
 شما میخوریدessenSie 
 آنها میخورندessensie

جمله نمونه:

آیا تو گوشت میخوری؟   ? Isst Du Fleisch

ضمایر شخصی در زبان آلمانی:

ضمایر شخصی در حالات فاعلی “N”، مفعول بیواسطه “A” و مفعول با واسطه ,”D” به شرح زیر میباشند:

منIchN(فاعلی)
مراMichA(مفعولی صریح)
بمنMirD(مفعولی غیر صریح)
توDuN(فاعلی)
توراDichA(مفعولی صریح)
به توDirD(مفعولی غیر صریح)
او «مرد»ErN(فاعلی)
او راihnA(مفعولی صریح)
به اوihmD(مفعولی غیر صریح)
او «زن»sieN(فاعلی)
او راsieA(مفعولی صریح)
به اوihrD(مفعولی غیر صریح)
آن «خنثی»EsN(فاعلی)
آن راEsA(مفعولی صریح)
به آنihmD(مفعولی غیر صریح)
ماWirN(فاعلی)
ما راUnsA(مفعولی صریح)
به ماUnsD(مفعولی غیر صریح)
توها «جمع دوستانه»IhrN(فاعلی)
آن راEuchA(مفعولی صریح)
به آنEuchD(مفعولی غیر صریح)
شماSieN(فاعلی)
شما راSieA(مفعولی صریح)
به شماIhnenD(مفعولی غیر صریح)
آنهاSieN(فاعلی)
آنها راSieA(مفعولی صریح)
به آنهاihnenD(مفعولی غیر صریح)

چند جمله بعنوان مثال برای ضمایر شخصی:

1-  من به تو یک کتاب می دهم  Ich gebe Dir, Ein Buch.

2- چه کسی از من می پرسد؟  ?Wer fragt mich

3- ما به شما حقیقت را میگوییم. Wir sagen Shnen die Wahrbeit

4- من از تو میپرسم و تو به من جواب می دهی  Ich frage Dich und Du antwortest mir

یادآوری: همانطور که قبلا هم اشاره شد حالات “A” و “D” به وسیله فعل جمله و یا حروف اضافه ای که بزودی مجموعه آنها را یاد خواهیم گرفت مشخص میشوند. مثلا باید بدانیم که فعل fragen «پرسیدن» همواره مفعول جمله را به حالت “A” و فعل antworten «جواب دادن» مفعول جمله را به حالت “D” در می آورد.

ضمایر سئوالی زبان آلمانی:

بلافاصله پس از یک ضمیر سئوالی فعل صرف شده در جمله قرار میگیرد. این ضمایر بطور کلی به دو بخش تقسیم میشوند: 1- برای اشخاص ۲- برای اشیاء

1- ضمایر سئوالی برای اشخاص در حالات مختلف چنین است:

 چه کسی؟  ?Nominativ- Wer

چه کسی را؟ ?Akkusativ – Wen

به چه کسی؟ ?Dativ – Wem

چند جمله نمونه:

چه کسی اکنون در اتاق است؟ ?Wer ist jetzt im Zimmer

چه کسی را در زندگی دوست داری؟  ?Wen liebst Du im Leben

به چه کسی او حقیقت را میگوید؟  ?Wem sagt er die Wahrheit

۲- ضمایر سئوالی برای اشیاء عبارتند از:

چه – چی؟ N? – Was

چه را – چه چیزی را؟ A? – Was

مثال:    تو چه میگویی؟  ?Was sagst Du

به چه چیزی حالا احتیاج دارید؟ « چه چیزی را؟»   ?Was brauchen Sie jetzt

ساختار یک جمله ساده در زبان آلمانی:

یک جمله ساده معمولا از فاعل، فعل، مفعول، قید زمان و قید مکان تشکیل شده است. در زبان آلمانی می توان موارد گفته شده را در جمله جابجا نمود به شرط آنکه فعل صرف شده همواره در جایگاه دوم جمله قرار داشته و فاعل نیز یا قبل از فعل صرف شده و یا بعد از آن جای داشته باشد.

مثال:

 Ich fahre morgen mit dem Auto nach Frankfurt.

5 4321
Frankfurtnach   mit dem Auto   morgen fahreIch   
قید مکان مفعولقید زمانفعل صرف شدهفاعل


معنی: من فردا با اتومبیل بطرف فرانکفورت حرکت میکنم.

اما می توان بخش های مختلف جمله را جابجا کرد بشرط آنکه فعل صرف شده همچنان در مکان «۲» قرار بگیرد:

 .Morgen fahre ich mit dem Auto nach Frankfurt

 .Mit dem Auto fahre ich morgen nach Frankfurt

 .Nach Frankfurt fahre ich morgen mit dem Auto

ضمیر اشاره به نزدیک das «این» و «این ها»

ضمیر اشاره به نزدیک das را می توان برای اشخاص و اشیاء در حالات مفرد و جمع بکار برد:

این خانم احمدی است. Das ist Frau Ahmadi

این یک کتاب است Das ist ein Buch

اینها گل ها هستند Das sind die Blumen

اینها کارگران هستند Das sind die Arbeiter

یادگیری اعداد در زبان آلمانی

اعداد ۱ تا ۱۰ اینگونه خوانده میشوند:

Eins: عدد 1 | Zwei= عدد 2 | Drei= عدد3 | Vier= عدد 4 | Fünf= عدد 5  |  Sechs= عدد 6 | Sieben= عدد 7 | Acht= عدد8 | Neun= عدد9 | Zehn= عدد 10

و از عدد ۱۱ تا ۲۰ این چنین خوانده میشوند:

elf=عدد11 | Zwölf= عدد12 | Dreizehn=عدد 13 | Vierzehn= عدد 14 | Fünfzehn= عدد 15 | Sechzehn= عدد 16 | Siebzehn= عدد 17| Achtzehn= عدد 18 | NeunZehn= عدد 19 | Zwanzig= عدد 20

همانطور که در اعداد ۱۶ و ۱۷ مشاهده می شود تغیراتی در آنها پدید آمده است. به این معنا که حرف “s” عدد «۶» یا Sechs در عدد «۱۶» و یا Sechzehn حذف شده و «زک سِن» خوانده میشود. همین طور دو حرف آخر عدد« sieben  7» در عدد«Siebzehn  17» حذف گردیده است.

از عدد ۲۱ تا ۹۹ ابتدا عدد کوچکتر و سپس کلمه und «و» و سرانجام عدد بزرگتر بیان می شود. در این اعداد آنچه که قبلا حذف شده بود بار دیگر بجای خود باز میگردند. مانند:

26 = Sechsundzwanzig

27 = Siebenundzwanzig

اعداد زیر اینگونه خوانده می شوند:

10 = Zehn

20 = zwanzig

30 = dreissig

40 = vierzig

50 = funfzig

60 = sechzig

70 = siebzig

80 = achtzig

90 = neunzig

100 = hundert = einhundert

همانطور که ملاحظه میشود در اعداد «۶۰» و «۷۰» به ترتیب حرف و عدد «ع» و en عدد «7» حذف می شوند. علاوه بر آن در عدد «۳۰» تغییر کوچکی وجود دارد که آن دو حرف S به جای Z میب اشد. از عدد ۱۰۱ به بعد ابتدا عدد بزرگتر و سپس عدد کوچکتر بیان می شود با توجه به اینکه کلمه und «و» نیز حذف میگردد.

مانند:

105 = hundertfinf

146 = hundertsechsundvierzig

اعداد زیر اینگونه خوانده می شوند:

100 = hundert

200 = Zweihundert

300 = dreihundert

إلى آخر ……..

پیشوندها در زبان آلمانی:

 پیشوندها در ابتدای بعضی از مصدرها قرار دارند و بر دو نوع میباشند:

1- پیشوندهای جداشدنی ۲- پیشوندهای جدانشدنی

1- پیشوندهای جداشدنی : پیشوندهایی هستند که به هنگام صرف مصدر در جمله که به صورت فعل در می آید به آخرین نقطه جمله منتقل می شوند. این پیشوندها عبارتند از:

ab – an – aus – auf – ein – um – mit – zusammen – zurück – vor

چند مثال :

 .Der Zug fährt heute um 7 Uhr von köln nach Hamburg ab

قطار امروز ساعت ۷ از کلن به طرف هامبورگ عزیمت می کند.

 .Das kind macht die Fenster auf

بچه پنجره ها را باز میکند

 .Wir kommen morgen wieder zurück 

 ما فردا دویاره برمیگردیم

 به این ترتیب افعال abfahren «عزیمت کردن» _aufmachen «بازکردن» و Zurückkommen «بازگشتن» که دارای پیشوند جداشدنی هستند به هنگام صرف در جمله پیشوند خود را به آخرین نقطه منتقل میکنند.

۲- پیشوندهای جدانشدنی : پیشوندهایی هستند که به هنگام صرف مصدر در جمله از آن جدا نمیشوند. این پیشوندها عبارتند از:

be – er – ver –  ent – ge – miss – wider – zer

چند مثال:

 .Ich besuche heute Frau Mayer

من امروز خانم مایر را ملاقات میکنم.

 .Die Schuler verstehen das Wort nicht

دانش آموزان کلمه را نمیفهمند.

 .Der Lehrer erklart die Regel

معلم قاعده را توضیح می دهد.

در in – an: یکی از معانی دو کلمه in و an کلمه «در» می باشد که در این صورت حرف تعریف اسم بعد از آن در حالت D خواهد بود: از کلمه an «در» برای اوقات روز «به استثنای شب die Nacht» و همینطور هفت روز هفته استفاده میکنیم که حرف تعریف همه آنها در حالت مفرد der می باشد.

مانند:

قبل از ظهر  Der Vormittag

در قبل از ظهر an dem “am” Vormittag

غروب – شب Der Abend

در غروب – در شب an dem “am” Abend

دوشنبه Der Montag

در دوشنبه an dem “am” Montag

آدینه – جمعه Der Freitag

در آدینه – در جمعه an dem “am” Freitag

از کلمه In به معنی «در» برای چهار فصل سال، شب و همینطور ماه های سال استفاده می کنیم که این کلمه نیز حرف تعریف اسم بعد از خود را به حالت D در می آورد:

بهار Der Frühling

در بهار in dem “im” Frühling

شب die Nacht

در شب in der Nacht

ماه فوریه der Februar

در ماه فوریه in dem “im” Februar

جایگاه اسامی در جملات زبان آلمانی:

در یک جمله اول مفعول باواسطه «D» و سپس مفعول بیواسطه «A» قرار میگیرد. مانند

من به برادر خودنویس را میدهم. Ich gebe dem Bruder den Füller

اما اگر به جای این دو اسم ضمیر شخصی مربوط به آنها جای بگیرد در این صورت اول ضمیر شخصی در حالت A و سپس در حالت D بکار گرفته میشود:

مثال: من میدهم آن را به او .Ich gebe ihn ihm

توجه : ضمیر شخصی همیشه بجای حرف تعریف اسم قرار میگیرد.

ضمایر ملکی در حالت فاعلی «N»

ضمایر ملکی بجای حرف تعریف اسم قرار میگیرند و به کارگیری آنها برای اشخاص مختلف با توجه به حرف تعریف اسمی که میبایستی به مالکیت شخص درآید بشرح زیر است:

توجه:

 1- همانطور که در جدول صفحه قبل مشاهده می شود ضمایر ملکی فقط برای ضمیر شخصی «توها

ihr» دچار تغییراتی میگردد.

۲- ضمایر ملکی فوق به هنگامی در جمله به کار می روند که اسم در حالت فاعلی «N» باشد. در حالات دیگر این ضمایر ملکی بجای حرف تعریف اسم قرار گرفته و تغییرات مربوطه را قبول میکنند.

مثال :

1- من به خودنویس تو احتیاج دارم «حالت آکوزاتیو – مفولی بی واسطه » Ich brauche Deinen Füller

2- او کتابی را به پدرم میدهد «حالت داتیو – مفولی با واسطه»    .Er gibt meinem Vater ein Buch

مثال :

حال … چطور است؟  Wie geht es … ? Dative

حال تو «شما» چطور است؟ ?”Wie geht es Dir “ihnen

حروف اضافه با حالت مفعول با واسطه «D»

قبلا گفتیم که بعضی از افعال و حروف اضافه، حرف تعریف اسم یا ضمیر شخصی بعد از خود را به حالت D در می آورند. در اینجا حروف اضافه با حالت مفعول باواسطه «D» بیان میشوند که عبارتند از:

از «برای مدت زمان» seit – از von – با mit – بعد از nach – از aus

روبروی – مقابل gegenüber – به سوی «شخص یا مکان» zu – نزد – پیش bei »

توجه : تمام این حروف اضافه قبل از اسم و یا ضمیر شخصی قرار میگیرند بغیر از حرف اضافه gegenüber «روبروی» که اغلب بعد از اسم و یا ضمیر شخصی بکار برده می شوند. مثال:

1- ما با تو به طرف بن حرکت میکنیم .Wir fakuren mit Dir nach Bonn

2- من بعد از غذا یک فنجان قهوه می نوشم .Ich trinke nach dem Essen eine Tasse Kaffee

اما:

3- پدر من مقابل سینما اقامت دارد .Mein Vater wohnt dem Kino gegen liber

علائم اختصاری

 بعضی از حروف اضافه با حرف تعریف اسم بعد از خود به این شرح ادغام میشوند:

von dem = vom

zu dem = zum

zu der = zur

bei dem = beim

an dem = am

in den = im

in das = ins

مثال:

ما اکنون در سینما هستیم Wir sind jetzt in dem “im” Kino

  بچه ها به سوی مدرسه میروند Die Kinder gehen zu der “zur” Schule

حروف اضافه با حالت مفعول بیواسطه «A»

بعضی از حروف اضافه نیز حرف تعریف اسم یا ضمیر شخصی بعد از خود را به حالت “A” در می آورند. این حروف اضافه عبارتنداز:

از وسط – بوسیله durch          بدون ohne          برای fur         در امتداد entlang       به خاطر um    برضد ۔ علیه gegen

تمام این حروف اضافه قبل از اسم یا ضمیر شخصی قرار میگیرند بغیر از حرف اضافه entlang «در امتداد» که همیشه بعد از اسم یا ضمیر شخصی بکار برده می شود.

مانند:

 .Hadi bestellt für seinen Bruder eine Tasse Kaffee

هادی برای برادرش یک فنجان قهوه سفارش میدهد.

 .Ich gehe nicht ohne meinen Sohn ins Kino

من بدون پسرم به سینما نمی روم

اما:

 .Das Auto fährt die Strasse entlang

اتومبیل در امتداد خیابان حرکت می کند.

قید زمان در زمان آلمانی:

 اگر در آخر اوقات روز و هفت روز هفته که اسم هستند حرف «S» را اضافه کنیم تبدیل به قید زمان می شوند که نشانه تکرار کاری است.

مانند:

ظهر der Mittag

ظهرها mittags

صبح der Morgen

صبحها morgens

یکشنبه der Sonntag

یکشنبه ها  sonntags

دوشنبه  der Montag

دوشنبه ها montags

چند جمله نمونه :

1- .Ich stehe morgens um 7 Uhr auf

من صبحها ساعت ۷ از خواب بیدار میشوم

2-. Mein Vater arbeitet suntags nicht

پدرم یکشنبه ها کار نمیکند

3- .Wir gehen abends spazieren

ما شبها به گردش میرویم

توجه: از ابتدای غروب تا ۱۲ شب برای سلام گفتن از کلمه Abend استفاده می شود. مثال:

شب بخیر آقای مولر؛ Guten Abend Herr Müller

حروف ربط در زبان آلمانی:

بعد از این حروف ربط در جمله، فاعل قرار میگیرد و نه فعل صرف شده:

بلکه sondern – چون denn – یا oder – اما – ولی aber – و und

مثال :

1- .Ich bin Jung aber Mehdi ist alt

من جوان هستم اما مهدی پیر است

2- .Hadi liest ein Buch und Mina schreibt einen Brief

هادی یک کتاب می خواند و مینا یک نامه مینویسد

3- .Mein Vater arbeitet nicht sondern er trinkt eine Tasse Tee

پدرم کار نمیکند بلکه او یک فنجان چای می نوشد.

افعال کمکی یا معین در زمان حال = die Modalverber

افعال کمکی افعالی هستند که در جمله به کمک فعل دیگر جمله می آیند که در این صورت خود فعل کمکی صرف شده و نسل دیگر به صورت مصدر به آخرین نقطه جمله منتقل می شود.

افعال کمکی عبارتند از:

1- müssen = مجبور بودن     2- wollen = خواستن    3- können     4- möchten = مایل بودن

5- sollen = بایستن        6- mögen = میل داشتن، دوست داشتن        7- dürfen = اجازه داشتن

8 – warden = شدن          9- lassen = گذاشتن، اجازه دادن  

و همینطور سه فعل:

کمک کردن helfen – شنیدن hören – دیدن schen

این سه فعل، افعال شبه کمکی نامیده میشوند زیرا آنها می توانند در یک جمله به تنهایی و بدون فعل دیگری نیز صرف شده و جمله کاملی را شکل دهند.

توجه:

1- دوستان عزیز دقت کنند که اگر در جمله با یکی از افعال معین، فعل دیگر دارای پیشوند جداشدنی باشد در این صورت فعل مزبور با پیشوند خود به صورت مصدر به آخرین نقطه جمله منتقل میگردد.

۲- برای سؤالی کردن اینگونه جملات کافیست فعل معین جای خود را با فاعل عوض کرده و در ابتدای جمله قرار بگیرد.

۳- فعل دیگر جمله که به صورت مصدر در آخرین نقطه جمله قرار دارد اگر حالت او یا A را دارا باشد در این صورت حرف تعریف مفعول را این فعل به حالت D و یا A در می آورد و نه فعل کمکی صرف شده…

از آنجایی که تمام افعال کمکی و شبه کمکی بغیر از فعل کمکی möchten و فعل شبه – کمکی hören در زمان حال بطور بی قاعده صرف میشوند بنابراین میبایستی صرف و آنها را بشرح زیر به صورت جداگانه یاد گرفت:

1- missen = مجبور بودن

من مجبورمmussIch
 تو مجبوریmusstDu
 او مجبور استmussEr-sie-Es
ما مجبوریمmüssenWir
 «توها» مجبوریدmüsstIhr
شما مجبوریدmüssenSie
آنها مجبورندmüssensie

مثال :

1- .Er muss sofort nach Hamburg fahren

1- او مجبور است «باید» فورا به طرف هامبورگ حرکت کند.

2- ?Wann musst Du in Berlin ankommen

2- چه موقع تو مجبور هستی «باید» وارد برلین شوی؟

2- Wollen = خواستن

من میخواهمwillIch
تو می خواهیwillstDu
او می خواهدwillEr-sie-Es
 ما می خواهیمwollenWir
«توها» می خواهیدwolltIhr
 شما میخواهیدwollenSie
آنها می خواهندwollensie

مثال :

 ?Was Wollen Sie in Munchen studieren

 شما در مونیخ چه می خواهید تحصیل کنید؟

 ?Ich will in Manchen Medizin studieren

 من میخواهم در مونیخ پزشکی تحصیل کنم

توجه: هر فعل کمکی را که سؤال کننده در جمله سؤالی خود بکار برد پاسخ دهنده نیز باید در جواب همان فعل کمکی را مورد استفاده قرار دهد. مثال: جمله بالا «فعل wollen»

3- kannen = توانستن

من میتوانمkannIch
تو می توانیkannstDu
او می تواندkannEr-sie-Es
ما می توانیمkönnenWir
«توها» میتوانیدkönntIhr
شما میتوانیدkönnenSie 
آنها میتوانندkönnensie

مثال :

 می توانی به من ۱۰۰ مارک قرض بدهی؟

 ?kannst Du mir 100 Mark leihen

 بله، من می توانم به تر ۱۰۰ مارک قرض بدهم.

. ja, ich kann Dir 100 Mark beihen

 توجه:

1- به هنگام نوشتن ضمیر شخص مخاطب مانند تو – شما و یا توها نخستین حرف آنها | بزرگ نوشته می شود

مانند:

?Können Sie mit mir nach köln kommen

می توانید شما با من به کلن بیایید؟

۲- ضمیر مخاطب ihr «توها» برای مخاطب قرار دادن چند دوست و یا وابستگان نزدیک و یا کودکان مورد استفاده قرار میگیرد.

مانند:

?Könnt ihr Fussball spielen

می توانید «توها» فوتبال بازی کنید؟

ما در زبان فارسی بجای «توها» معمولا «شماها» میگوییم.

4- machten = مایل بودن

من مایل هستمmöchteIch
تو مایل هستیmöchtestDu
او مایل استmöchteEr-sie-Es
ما مایل هستیمmöchtenWir
«توها» مایل هستیدmöchtetIhr
 شما مایل هستیدmöchtenSie 
 آنها مایل هستندmöchtensie

مثال:

.Ich möchte Sie morgen besuchen

من مایل هستم شما را فردا ملاقات کنم

 توجه:

به کار بردن فعل möchten مؤدبانه تر از فعل Wollen میباشد.

5- Sollen = بایستن

من بایستیsollIch
تو بایستیsollstDu
او بایستیsollEr-Sie-Es
ما بایستیsollenWir
«توها» بایستیsolltIhr
شما بایستیsollenSie –
آنها بایستیsollensie

مثال : چه بایستی به تو هدیه کنم؟

Was soll ich Dir schenken

?Ihr

6 – mögen = میل داشتن = دوست داشتن

من میل دارم – من دوست دارمmagIch
تو میل داریmagstDu
او میل داردmagEr-sie-Es
ما میل داریمmögenWir
«توها» میل داریدmögtIhr
شما میل داریدmögenSie 
آنها میل دارندmögensie

مثال :

من گوشت میل ندارم – من گوشت دوست ندارم.

Ich mag kein Fleisch.

7 – dürfen = اجازه داشتن

من اجازه دارمdarfIch
تو اجازه داریdarfstDu
 او اجازه داردdarfEr-Sie-Es
ما اجازه داریمdürfenWir
«توها» اجازه داریدdürftIhr
شما اجازه داریدdürfenSie –
آنها اجازه دارندdürfensie

مثال:

بچه ها اجازه ندارند در پارک بازی کنند.

Die kinder dürfen nicht im park spielen.

8 – Werden = شدن

توجه: از فعل werden «شدن» برای ساختن زمان آینده نیز استفاده میشود:

من خواهم – من می شومwerdeIch
تو خواهی ۔ تو می شویwirstDu
او خواهد – او می شودwerdeEr-Sie-Es
ما خواهیم – ما میشویمwerdenWir
«توها» خواهید – تو ها می شویدwerdetIhr
شما خواهید – شما می شویدwerdenSie –
آنها خواهند – آنها می شوندwerdensie

مثال:

من خسته میشوم

ich werde müde.

مثال دیگر:

برادر من در فرانکفورت تحصیل خواهد کرد.

 Mein Bruder wird in Frankfurt Studieren

توجه:

هرگاه گوینده روی فعل werden تأکید کند نشانه آن است که او کار مربوط به جمله را و حتما انجام خواهد داد. مثال:

من به زودی ازدواج خواهم کرد «اینکار حتمی است».

Ich werde bald heiraten.

9 – Lassen = گذاشتن – اجازه دادن

من میگذارم. من اجازه می دهمlasseIch
تو میگذاریlässtDu
او میگذاردlässtEr-Sie-Es
ما میگذاریم اجازه می دهیمlassenWir
«توها» میگذاریدlasstIhr
شما میگذاریدlassenSie –
آنها می گذارندlassensie

مثال:

Ich lasse die Kinder im park spielen.

من میگذارم «اجازه میدهم» بچه ها در پارک بازی کنند.

Mein Bruder lässt sich ein Haus bauen.

برادرم میگذارد برایش یک خانه بنا کنند «بسازند».

و صرف افعال شبه کمکی :

1- Sehen = دیدن

من میبینمseheIch
تو می بینیsiehstDu
او میبیندsiehtEr-sie-Es
ما می بینیمsehenWir
«توها» میبینیدsehtIhr
شما می بینیدsehenSie 
آنها میبینندsehensie

مثال:

Sie sieht die Arbeiter auf der Strasse arbeiten.

او میبیند کارگران در خیابان کار میکنند.

2 – hören = شنیدن

من میبینم تhöreIch
و می بینیhörstDu
او میبیندhörtEr-sie-Es
ما می بینیمhörenWir
«توها» میبینیدhörtIhr
شما می بینیدhörenSie 
آنها میبینندhörensie

مثال:

Wir hören Frau Petra singen.

ما می شنویم خانم پترا آواز می خواند.

Wir helfen

ich helfe

3 – helfen = کمک کردن

من کمک می کنمhilftIch
تو کمک میکنیhilfstDu
 او کمک میکندhilftEr-sie-Es
ما کمک میکنیمhelfenWir
«توها» کمک می کنیدhelftIhr
شما کمک می کنیدhelfenSie 
آنها کمک میکنندhelfensie

مثال:

.Mein Bruder hilft der Mutter den Koffer tragen

برادرم به مادر کمک می کند چمدان را حمل کند.

پرسیدن و دانستن ساعت در زبان آلمانی:

با استفاده از یکی از جملات زیر میتوان ساعت را از کسی پرسید اما در کشورهای او آلمانی زبان معمولا از جمله نخست برای این منظور استفاده میشود:

ساعت شما چنداست «ساعت تو چند است» ؟

1- ?Wie spät haben Sie “/ hast Du”

ساعت چند است؟

2- ?Wie spät ist es

ساعت چند است؟

3- ?Wieviel Uhr ist es

در جواب میگوییم:

3 = Es ist dre Uhr

ساعت ۳ است.

3/05 = Es ist 5 “Minuten” nach drei

 ۵ «دقیقه» از ساعت ۳ گذشته.

—————————————————–

3/10 = Es ist 10 “Minuten” nach 3

 ۱۰ «دقیقه» از ساعت ۳ گذشته.

—————————————————–

3/15 = Es ist Viertel “ein viertel” nach 3

یک ربع از ساعت 3 گذشته.

و یا

.Es ist Viertel nach “vier”

یک ربع از ساعت 3 گذشته.

——————————————————

3/20 =. Es ist 20 “Minuten” nach 3

20 دقیقه از ساعت 3 گذشته.

و یا

.Es ist 10 “Minuten” vor halb vier “4”

——————————————————–

3/25 = .Es ist 25 “Minuten” nach 3

بیست دقیقه از ساعت 3 گذشته.

و یا

.Es ist 5 “Minuten” vor halb vier

3/30 = Es ist hall vier.

3/35 = Es ist 5 “Minuten” nach halb vier.

Es ist 25 “Minuten” vor 4.

و یا

3/40 = Es ist 10 “Minuten” nach halb vier.

Es ist 20 “Minuter” vor 4.

و یا

3/45 = Es ist Viertel “ein Viertel” vor 4

Es ist drei Viertel 4

و یا

3/50 = Es ist 10 “Minuten” vor vier.

3/55 = Es ist 5 “Minuten” vor vier.

4/00 = Es ist 4 hr.

توجه:

۱- آنچه را که در بالا داخل پرانتز قرار دارد می توان به هنگام گفتن ساعت بیان کرد و می توان بیان نکرد.

۲-کلمه vor به معنای قبل از کلمه nach به معنای بعد از وکلمه halb به معنای نصف و یا نیم می باشد.

۳ – بعد از گذشت ۳۰ دقیقه اول می بایستی ساعت بعدی را بیان نمود.

مثال: ساعت ۱۰ «دقیقه» مانده به «۶»

5/50 = Es ist 10 “Minuten” vor Sechs ”6”

و یا: ساعت ۱۰ «دقیقه» قبل از «۶» است.

ضمیر اشاره به نزدیک dies «این»

ضمیر اشاره به نزدیک dies به جای حرف تعریف اسم قرار میگیرد و در حالت اسم همانند حرف تعریف، علایم گفته شده را قبول میکند.

مثال :

مرد Der Mann

این مرد dieser Mann

کتابDas Buch

این کتاب dieses Buch

مردها Die Männer

این مردها Diese Männer

خانم Die Frau

این خانم ها diese Frau

اسامی فوق در حالت فاعلی “N” هستند. برای حالات دیگر نیز ضمیر اشاره به نزدیک dies دچار تغییرات مربوطه میگردد.

مثال :

برای دوست für den Freund

برای این دوست für diesen Freund

با بچه mit dem Kind

با این بچه mit diesem Kind

مادر بچه Die Mutter des Kindes

مادر این بچه Die Mutter dieses Kindes

بچه های مدرسه Die Kinder der Schule

بچه های این مدرسه Die Kinder dieser Schule

حروف اضافه با حالت Akkusativ , Dativ:

ما قبلا با حروف اضافه با حالت D و همینطور با حالت A آشنا شدهایم و اینک می خواهیم حروف اضافهای را یاد بگیریم که در جمله، هم با حالت A و هم با حالت D بکار گرفته می شوند. این حروف اضافه عبارتنداز:

بالای über

جلوی vor

عقب hinter

مابین zwischen

در -بسوی in

روی ۔ کنار an

جنب neben

روی auf

زیر unter

برای تشخیص اینکه حروف اضافه مزبور در جمله با حالت A هستند یا B در واقع دو شیوه وجود دارد:

الف – اگر فاعل در جمله دارای حرکت باشد یعنی اینکه برای انجام فعل باید خود را حرکت بدهد در این صورت این گونه حروف اضافه با حالت A می باشند در غیر این صورت با حالت D می باشند.

مثال ها:

  .Ich gehe mit meinem Bruder in das “ins” Kino

 من با برادرم به سینما میروم.

در اینجا فاعل «من» می بایستی برای رفتن به سینما حرکت کند.

 .Ich bin mit meinem Bruder in derm “im” Kino

 من با برادرم در سینما هستم

اما در اینجا فاعل «من» در سینما است بنابراین حرکتی برای رفتن به این مکان انجام نمیدهد.

ب – شیوه دیگر آن است که اگر به هنگام سئوال در مورد کار فاعل از کلمه wohin «بکجا» استفاده شود حرف اضافه جمله با حالت A و اگر با کلمه Wo «کجا» باشد حرف – اضافه مربوط به حالت D می باشد.

چند مثال:

به کجا شما میروید؟

Wohin gehen Sie?

Ich gehe mit meinem Bruder in das “ins” Kino.

 و من با برادرم به سینما می روم «حرف اضافه in با حالت A است».

حالا شما کجا هستید؟

Wo sind Sie jetzt?

Ich bin mit meinem Bruder in dem “im” Kino.

من با برادرم در سینما هستم حرف اضافه in با حالت D است».

مثال دیگر :

Mein Vater lässt die Bücher auf den Tisch.

پدرم کتاب ها را روی میز میگذارد «حرف اضافه auf با حالت A است».

Die Bücher liegen auf dem Tisch.

کتابها روی میز قرار دارند.

در این حالت حرف اضافه auf با حالت D است زیرا حرکتی در این جمله مشاهده نمی شود.

علایم اختصاری

 می توان حرف اضافه را با حرف تعریف اسم بعد از آن ادغام نمود و آن را به صورت اختصاری در آورد مانند:

an das = ans.

an dem = am

in dem = im

in das = ins

۳- حالت مفعول با واسطه با Dativ

علامت این حالت در زبان فارسی به می باشد. بسیاری از افعال و همین طور بعضی از حروف اضافه همانطور که قبلا یاد گرفتیم با این حالت در جمله به کار برده می شوند.

در زبان آلمانی با تغییر حرف تعریف امامی و با توجه به حرف تعریف آنها این حالت به شرح زیر شکل میگیرد:

  1. اسامی با حرفها تعریف das «خنثی»

مثلا: das Kind «بچه»

من به بچه شوکولات می دهم «معین».

Ich gebe dem Kind Schokolade.

امن به بچهای شوکولات می دهنم «نامعین».

 Ich gebe einem Kind Schokolade

من به هیچ بچه ای شوکولات نمی دهم «منفی».

Ich gebe keinen Kind Schokolade

.

۲- اسامی با حرف تعریف der «مذکره»

مثلا: der Mann «مرد».

Sie Zahlen dem Mann 10 Mark.

آنها به مرد ۱۰ مارک پرداخت میکنند «معین»

Sie zahlen einen Mann 10 Mark.

آنها به مردی ۱۰ مارک پرداخت میکنند «نامعین»

Sie Zahlen keinem Mann 10 Mark.

آنها به هیچ مردی ۶۰ مارک پرداخت نمیکنند «منفی»

توجه:

در مثال های گفته شده در فعل geben «دادن» و zahlen «پرداخت کردن» با حالت D در جمله بکار برده می شوند.

۴- اسامی با حرف تعریف die «مؤنث»

مثلا: die Frau «خانم»

Mein Bruder Schenkt der Frau die Blumen.

برادرم به خانم گلها را هدیه میدهد «معین»

AMein Bruder Schenkt einer Frau die Blumen.

برادرم به خانمی گلها را هدیه میدهد «نامعین» |

Mein Bruder Schenkt Keiner Frau die Blumen.

برادرم به هیچ خانمی گلها را هدیه نمیدهد «منفی بطور مطلق»

۴- اسامی با حرف تعریف die «اسم جمع»

مثلا: die Kinder «بچه ها»

Der Grossvater spielt mit den Kindern im park.

پدر بزرگ با بچه ها در پارک بازی می کند

توجه :

۱- فعل Schenken «هدیه دادن» همواره در جمله با حالت D است.

۲- در اسامی با حرف تعریف جمع در حالت D اگر در آخر اسم جمع حرف n نباشد به آخر آن حرق n اضافه می شود. مثال شماره ۴ «اسامی با حرف تعریف die «اسم جمع».

۳- همانطور که قبلا یاد گرفتیم حرف اضافه mit «با» همواره با حالت D است بنابراین در مثال مربوط به اسامی با حرف تعریف die «جمع»، اسم مفعول جمله Kinder” “die را به حالت D در آورده است.

۴- همانطور که ملاحظه شد اسامی با حرف تعریف das و der در حالت D تغییرات یکسانی را دارا می باشند.

۵- همانطور که قبلا هم اشاره شد حالات اسم مفعول در جمله به وسیله فعل یا حرف اضافه جمله مشخص می شود. مثلا فعل lieben «دوست داشتن» همواره اسم مفعول جمله را به حالت A و فعل geben «دادن» اسم مفعول را در حمله به حالت D در می آورد.

مانند:

من بچه ها را دوست دارم «حالت A»

Ich liebe die Kinder

ما شوکولات به بچه ها می دهیم «حالت D»

Wir geben alem Kinderm Schokolade

۴- حالت اضافه ملکی یا GENETIV

در این حالت دو اسم در جمله در کنار هم قرار میگیرند در حالیکه اسم اول به اسم دوم مربوط می شود یا به عبارت روشن تر متعلق به اسم دوم میگردد. در زبان فارسی علامت این حالت کسرهای است که در زیر آخرین حرف اسم اول قرار می گیرد.

مانند : کتابِ دوست – مدرسه بچه ها

در زبان آلمانی بجای کسره تغییراتی در حرف تعریف، و همینطور پایان اسم دوم با توجه به حرف تعریف، آنها صورت میگیرد که این تغییرات به شرح زیر می باشد:

1- اسم دوم با حرف تعریف das «خنثی»

 مثال: das Kind «بچه»

Die Mutter des Kindes ist krank.

مادر بچه بیمار است «معین»

Die Mutter eines Kindes ist krank

مادر بچه ای بیمار است «نامعین»

Die Mutter keines Kindes ist krank.

مادر هیچ بچه ای بیمار نیست «منفی»

۲- اسم دوم با حرف تعریف der «مذکره»

مثال : der Mann «مرد»

Das Auto des Mannes ist kaputt.

اتومبیل مرد خراب است «معین»

Das Auto eines Mannes ist kaputt.

اتومبیل مردی خراب است «نامعین»

Das Auto keines Mannes ist kaput.

اتومبیل هیچ مردی خراب نیست «منفی»

ویا :

بچه های راننده بیمار هستند «معین»

Die Kinder des Fahrers sind krank .

بچه های راننده ای بیمار هستند «نامعین».

Die Kinder eines Fahrers sind krank

بچه های هیچ راننده ای بیمار نیستند «منفی»

Die Kinder keines Fahrers sind krank.

توجه:

۱- اسامی دوم با حرف تعریف das و der اگر دارای یک سیلاب باشند در حالت G به آخر آنها دو حرف es اضافه می شود و اگر از یک سیلاب بیشتر باشند در آخر آنها فقط حرف s اضافه میشود.

۲- اسامی دوم با حرف تعریف das و der در حالت اضافه ملکی «G» دارای تغییرات یکسان می باشند.

٣- اسم دوم با حرف تعریف die «مؤنث»

مثال : die Frau «خانم»

 Der Ehemann der Frau ist tot.

شوهر، خانم مرده است «معین»

Der Ehemann einer Frau ist tot

شوهر خانمی مرده است «نامعین»

Der Ehemann keiner Frau ist tot

شوهر هیچ خانمی نمرده است «منفی»

۴ – اسم دوم با حرف تعریف die « جمع»

مثال : die Kinder «بچه ها»

Die Schule der Kinder liegt der post gegenüber.

مدرسه بچه ها مقابل اداره پست قرار دارد «معین»

توجه: به آخر اسامی دوم با حرف تعریف die «مؤنث» و die «جمع» دو حرفی es و یا S اضافه نمیشود.

زمان گذشته و با ماضی imperfekt

زمان ماضی افعال بی قاعده را باید همانند زمان حال و ماضی نقلی شان بطور جداگانه یاد گرفت اما زمان ماضی افعال با قاعده مانند زمانهای دیگر آنها دارای قانون گرامری مشخص است. این زمان اکثرا در نوشتن بکار برده می شود در صورتی که برای بیان کاری که در گذشته انجام شده است، بهنگام صحبت و گفتگو اکثرا از زمان ماضی نقلی استفاده می شود.

بطور کلی در زمان ماضی فاعل کاری را انجام داده و در همین زمان نیز بپایان میرساند.

طرز ساختن زمان ماضی از افعال با قاعده

برای ساختن زمان ماضی از یک فعل با قاعده باید ابتدا علامت مصدری فعل مورد نظر «en و یا n» را حذف کرده و سپس علایم زیر را به آخر آن اضافه کنیم.

مثال : فعل sagen «گفتن»

من گفتمsagteIch
تو گفتیsagtestDu
او گفتsagteEr-Sie-Es
ما گفتیمsagtenWir
«توها» گفتیدsagtetIhr
شما گفتیدsagtenSie –
آنها گفتندsagtensie

اما همانند زمان حال اگر پس از حذف علامت مصدری «en و یا m)، مصدر به حرف d و یا t ختم شد آنوقت در علایم بالا برای آسانی بیان تغیراتی بشرح زیر صورت میگیرد.

مثال :

فعل antworten « پاسخ دادن» :

من پاسخ دادمAntwort (e)teIch
تو پاسخ دادیAntwort (e)testDu
او پاسخ دادAntwort (e)teEr-Sie-Es
ماپاسخ دادیمAntwort (e)tenWir
«توها» پاسخ دادیدAntwort (e)tetIhr
شما پاسخ دادیدAntwort (e)tenSie –
آنها پاسخ دادندAntwort (e)tensie

توجه : همانطور که قبلا اشاره شد زمان گذشته «ماضی» هریک از افعال بی قاعده را باید بطور جداگانه یادگرفت مثلا فعل gehen «رفتن» در زمان گذشته «ماضی» اینگونه صرف می شود:

من رفتمgingIch
تو رفتیgingstDu
او رفتgingEr-Sie-Es
ما رفتیمgingenWir
«توها» رفتیدgingtIhr
شما رفتیدgingenSie –
آنها رفتندgingensie

ضمایر انعکاسی در آلمانی

ضمایر انعکاسی بر ۲ نوع می باشند:

1- ضمایر انعکاسی که عمل جمله را مستقیما به فاعل بر میگردانند که در این صورت این ضمایر با حالت A می باشند «بدون مفعول»

۲- ضمایر انعکاسی که عمل جمله را مستقیما به فاعل برنمیگردانند که در این صورت این ضمایر با حالت D می باشند و مفعول نیز وجود دارد. باید دانست که در زبان آلمانی بعضی از افعال همواره با ضمایر انعکاسی با حالت A صرف می شوند که ما آنها را با ضمیر انعکاسی sich مشخص میکنیم. مانند فعل sich freuen «خوشحال شدن».

الف – صرف ضمایر انعکاسی که عمل جمله را مستقیما به فاعل برمیگردانند با حالت هم به این شرح است:

من خوشحال میشومfreue michIch
تو خوشحال میشوىfreust DichDu
او خوشحال می شودfreut sichEr-Sie-Es
ماخوشحال می شویمFreuen unsWir
«توها» خوشحال می شویدfreut euchIhr
شماخوشحال می شویدfreuen sichSie –
آنها خوشحال می شوندfreuen sichsie

نکته: در این حالت مفعول وجود ندارد.

توجه :

ا- ضمایر انعکاسی در جمله بلافاصله پس از فعل صرف شده قرار میگیرند.

۲- افعالی که با ضمیر انعکاسی sich مشخص شده و در زبان آلمانی چندان زیاد هم نمیباشند حتما باید بهنگام صرف شدن در جمله بهمراه ضمایر انعکاسی با حالت A باشند. ما در آینده با چند فعل دیگر که چنین ویژه گی را دارا می باشند در این کتاب برخورد خواهیم کرد.

ب – ضمایر انعکاسی که عمل جمله را مستقیما به فاعل برنمی گردانند که در این صورت این ضمایر با حالت D میباشند.

در این حالت عمل جمله مستقیما به خود فاعل باز نمیگردد بلکه مثلا برروی عضوی از اعضای او انعکاس می یابد.

مثال : فعل Waschen «شستن»

Ich wasche mir das Gesicht

من صورت خودم را می شویم

Du wäschst Dir das Gesicht

تو صورت خودت را میشویی

er-sie-es wäscht sich das Gesicht

او صورت خودش را میشوید

Wir waschen uns das Gesicht

ما صورت خودمان را میشوییم

Ihr wascht euch das Gesicht

«توها» صورت خودتان را میشویید

Sie waschen sich das Gesicht

شما صورت خودتان را میشویید

sie waschen sich das Gesicht

آنها صورت خودشان را میشویند

توجه:

۱- همانطور که در مثال بالا ملاحظه میشود در این حالت ضمایر انعکاسی با حالت D می باشد.

۲- در حالت «ب» حتما میبایستی مفعول وجود داشته باشد که همواره حرف تعریف آن با حالت A است همانطور که در مثال بالا مفعول که das Gesicht است حرف تعریف آن با حالت A بیان شده است که همان das Gesicht می باشد.

۳- ضمیر انعکاسی Sich برای سوم شخص مفرد در هر دو حالت «الف» و «ب» یکسان است و همینطور این ضمیر انعکاسی برای ضمایر شخصی در حالت جمع غایب « آنها sie» و ضمیر شخصی شما «Sie» در هر دو حالت مزبور مشابه یکدیگر می باشند.

صرف فعل دانستن « wissen»

فعل دانستن از جمله افعال بیقاعده محسوب میشود بنابراین مصرف آن در زمان حال و گذشته همانند افعال با قاعده نیست بلکه به این شرح است.

زمان حال:

من میدانم ich Weiss

 تو میدانی Du weisst

 او می داند er-sie-es weiss

 ما می دانیم wir wissen

 «توها» میدانید Ihr wisst

 شما می دانید Sie wissen

آنها میدانند sie wissen

ماضی فعل wissen «دانستن» در سوم شخص مفرد می شود «wusste»

مثال:

من می دانستم ich wusste

تو میدانستی Du wusstest

 او میدانست Er-Sie-Es wusste

إلى آخر …

توجه کنید: منفی فعل مزبور در زمان حال چنین است:

من آن را نمیدانم ich weiss es nicht

بنابراین در حالت منفی می بایستی ضمیر نامعین es را در جمله بکار برد.

زمان ماضی نقلی یا Perfekt

وقتیکه از گذشته صحبت میشود از زمان ماضی نقلی استفاده میگردد در صورتی که معمولا بهنگام نوشتن از زمان ماضی بهره گرفته می شود البته در صورتی که کار در گذشته انجام شده و به پایان رسیده باشد.

بطور کلی در زمان ماضی نقلی یا کار توسط فاعل در گذشته بپایان رسیده است و با اینکه تا زمان حال ادامه می یابد. مثلا گفته میشود: «من به سینما رفتهام» در این صورت کار سینما رفتن در گذشته بپایان رسیده است. اما وقتی که میگوییم: «ما غذا نخورده ایم» کار نخوردن غذا از گذشته تا زمان حال ادامه یافته است. بهرحال زمان ماضی نقلی برای افعال چه با قاعده و چه بی قاعده با کمک صرف فعل haben و یا sein در زمان حال ساخته می شود در حالیکه اسم مفعول آن در آخرین نقطه جمله قرار میگیرد.

طرز ساختن اسم مفعول یک فعل با قاعده

برای ساختن اسم مفعول یک فعل با قاعده ابتدا علامت مصدری « en و یا n» فعل مورد نظر را حذف کرده و سپس به ابتدای آن دو حرف ge و به آخر آن حرف t را اضافه میکنیم.

مثال: فعل Sagen که اسم مفعول آن می شود: gesagt «گفته»

Ich habe meinem Vater die Wahrheit gesagt.

من به پدرم حقیقت را گفت هام.

توجه:

۱- اگر فعل با قاعده دارای پیشوند جداشدنی در حالت مصدری باشد در این صورت بهنگام ساختن اسم مفعول آن دو حرف ge بین پیشوند جدا شدنی و بقیه فعل قرار میگیرد در حالیکه حرف همچنان در آخر آن جای میگیرد. مثال: فعل aufmachen «بازکردن» که اسم مفعول آن میشود: aufgemacht «بازکرده»

Mein Bruder Hadi hat das Fenster aufgemacht.

برادرم هادی پنجره را باز کرده است.

۲- اگر فعل با قاعده دارای پیشوند جدا نشدنی باشد در این صورت در اسم مفعول آن ge حذف میشود.

مثال: فعل versuchen «کوشش کردن به آزمایش کردن» که اسم مفعول آن میشود:

کوشش کرده – آزمایش کرده versucht      

مانند:

Wir haben immer versucht

ما همیشه کوشش کرده ایم

۳- تمام افعالی که به ieren ختم میشوند در اسم مفعول آنها ge حذف میشود:

مثال: فعل studieren «تحصیل کردن» که اسم مفعول آن میشود studiert «تحصیل کرده».

مانند:

Hast Du in Berlin studiert?

آیا در برلین تحصیل کرده ای؟

توجه:

۱- اکثریت مطلق افعال چه با قاعده و چه بی قاعده با صرف فعل haben در زمان حال از آنها ماضی نقلی ساخته می شود و به ندرت ماضی نقل فعلی با صرف فعل sein شکل میگیرد.

۲- برای سؤالی کردن یک جمله در زمان ماضی نقلی کافیست که فعل صرف شده haben و یا sein در ابتدای جمله قرار بگیرد. نمونه: مثال بالا.

٣- اسم مفعول افعال بی قاعده را باید بهمراه خود فعل یاد گرفت.

۴- در آینده خواهیم گفت که زمان ماضی نقلی کدام افعال با صرف فعل haben در زمان حال ساخته می شود و کدام افعال با صرف فعل sein در زمان حال …

ضمیر نامعین es

بعضی از افعال همواره در جمله بهمراه ضمیر نامعین es صرف می شوند. مانند:

«باران باریدن»  es regnen

حالا باران میبارد es regnet jetzt

ساعت چند است؟ wieviel Uhr ist es

وجود دارد …  Es gibt

در اینجا پس از es gibt «وجود دارد» همیشه حرف تعریف اسم بعد از آن با حالت A است، مثلا:

es gibt einem Berg in Österreich

در اتریش کوهی وجود دارد.

مورد پسند … … ES gefällt

پس از es gefällt حرف تعریف اسم بعد از آن و یا ضمیر شخصی بعد از آن با حالت D است.

مثال:

آیا اینجا مورد پسند تو است؟ gefallt es Dir hier?

بله، اینجا خیلی مورد پسند من است. .ja, es gefallt mir hier sehr

امری کردن جملات آلمانی یا Imperativ

در کشورهای آلمانی زبان برای گوشزد کردن به مردم در مورد اینکه کاری را انجام بدهند و یا ندهند، در اماکن عمومی این کشورها از قبیل خیابانها، رستورانها، داخل قطارها، متروها، اتوبوسها و غیره … فقط مصدر فعل مورد نظر بکار برده شده و جلوی آن نیز علامت «!» گذاشته می شود. مانند:

فشار دهید! Drücken!

فشار ندهید! nicht Drücken!

آهسته حرکت کنید! !langsam fahren

در این صورت ضمیر شخصی پس از مصدر قرار نمیگیرد. اگر مصدر مورد نظر دارای پیشوند جداشدنی باشد در این حالت از مصدر خود جدا نمیشود.

مثال:

همه سوار شوید! alle einsteigen!

بلند نشوید! Nicht aufstehen!

اما اگر بخواهیم به شخص مشخصی چه یکنفر باشد چه بیش از یکنفر دستور دهیم در این صورت اگر فعل مورد نظر از جمله افعال با قاعده باشد طبق جدول زیر عمل میکنیم. مثال: فعل arbeiten «کارکردن»

۱- برای دوم شخص مفرد با ضمیر شخصی Du «تو» که طرف مقابل با دوست و یا فامیل نزدیک ما است و یا یک کودک است در این صورت فقط حروف en یا n مصدر گفته شده را حذف می کنیم بدون آنکه ضمیر شخصی Du «تو» را پس از آن بیان کنیم.

بنویس! Schreib!

برایم یک نامه بنویس!  Schreib mir einen Brief!

و یا:

کار را تمام کن! beende die Arbeit!

۲- اگر طرف مقابل چند دوست و یا فامیل نزدیک و یا چند کودک باشند در این صورت کافیست که فعل صرف شده را که برای ضمیر شخصی ihr «توها» بکار برده میشود در ابتدای جمله امری بیاوریم:

مثال:

«توها» مینویسید Ihr schreibt

بنویسید! Schreibt!

در اینجا نیز در حالت امر از پیان ضمیر شخصی ihr «توها» خودداری میکنیم.

 ٣- اگر بخواهیم به طرف مقابل چه یکنفر باشد چه بیشتر از یکنفر به گونهای مؤدبانه امر کنیم در این صورت باید مصدر موردنظر را در ابتدای جمله امری آورده و ضمیر شخصی Sie «شما» را حتما پس از آن بیان نماییم. مثال:

شما می نویسید Sie schreiben

شما بنویسید! Schreiben Sie!

 چند مثال امری برای اشخاص مختلف:

روزانه ۸ ساعت کارکن!  Arbeite taglich 8 Stunden!

با هم کار کنید! Arbeitet zusammen!

شما امروز با من کار کنید! Arbeiten Sie heute mit mir!

توجه:

1- در صورتی که فعل موردنظر در حالت مصدری دارای پیشوند جدا شدنی باشد. در این صورت بهنگام امر کردن در هر سه حالت گفته شد، پیشوند مزبور به آخرین نقطه جمله منتقل می شود.

مانند: mitbringen «با خود آوردن»

کتاب را با خود بیاور! Bring das Buch mit!

کتاب را با خودتان بیاورید! Bringt das Buch mit!

شما کتاب را با خودتان بیاورید! Bringen Sie das Buch mit!

۲- در صورتی که فعل موردنظر می بایستی با ضمیر انعکاسی صرف شود در این صورت ضمیر انعکاسی بلافاصله در حالت امری پس از فعل خود قرار میگیرد.

مثال فعل:

sich kämmen «سر خود را شانه زدن»

سر خودت را شانه بزن! Kämme Dich!

سر خودتان را شانه بزنید! Kämmt Euch!

شما سر خودتان را شانه بزنید! Kämmen Sie Sich!

توجه: در این حالت ضمیر انعکاسی پس از ضمیر شخصی Sie «شما» قرار میگیرد. ضمنا باید در مقابل یک جمله امری علامت «!» را قرار داد.

حالت امری فعل sein «بودن»

چون فعل sein «بودن» از جمله افعال بی قاعده محسوب می شود بنابراین حالت امری آن برای ضمایر شخصی تو، توها و شما به این صورت است:

شما باشید! !Seien Sie         باشید! !Seid            باش! !Sei       

مثال: ساکت باشید! !Seid ruhig

توجه: در افعال بی قاعده که در زمان حال شان تغییراتی به هنگام صرف شدن آنها دیده می شود چگونگی حالت دوم شخص مفرد آنها به هنگام صرف شدن در زمان حال برای امر کردن به «تو» مورد توجه قرار میگیرد: مانند: nehmen «گرفتن» – «برداشتن»

من میگیرم – بر میدارم    ich nehme

تو میگیری – بر میداری  Du nimmst

بگیر – بردار؟ nimm!

بگیرید! – بردارید nehmt!

شما بگیرید! – شما بردارید!  nehmen Sie!

مثال: کتاب را شما بگیرید! «بردارید!» Nehmen Sie das Buch!

یاد آوری: به هنگام امر کردن در هر سه حالت بهتر است کلمه Bitte «خواهش میکنم» بیان شود چون این کار نشانه مؤدب بودن گوینده است. کلمه Bitte را می توان در ابتدا یا وسط و یا پایان جمله امری بیان کرد.

مثال:

خواهش میکنم ۱۰۰ مارک با خودت بیاور! Bitte bring 100 Mark mit

و یا: Bring bitte 100 Mark mit

و یا: Bring 100 Mark bitte mit!  

و یا در مثال دیگر:  اینجا آدرس را بنویس لطفأ!  Schreib hier die Adresse bitte!

یاد آوری: به هنگام نوشتن یک جمله امری حتما باید در پایان آن علامت «!» را قرار  داد.

فعل essen «خوردن» در حالت امری

شما بخورید! !Essen Sie     بخورید! !Esst     بخور! !Iss

و فعل sprechen « صحبت کردن» در حالت امری

حرف بزنید! !Sprecht    حرف برن! ! Sprich         شما حرف بزنید!   Sprechen Sie!  

چند استثناء:

A-به اسامی که در حالت مفرد به حرف t ختم میشوند در حالت A و  Dو G در آخر این گونه اسامی دو حرف en قرار میگیرد.

مثال: der Student «دانشجوی مرد»

1- Ich gebe der Studenten 100 Mark.

من به دانشجو ۱۰۰ مارک می دهم «حالت D»

2- Meine Schwester heiratet bald einen Studenten.

خواهرم بزودی با یک دانشجو ازدواج میکند «حالت A»

3- Das ist das Auto des Studenten.

این اتومبیل دانشجو است «حالت G»

B – اسامی که در حالت جمع به حرف s ختم میشوند در حالت مفعول با واسطه “D” علامت جمع خود را که همان S می باشد از دست نمیدهند.

سینماها die Kinos

 ادارات die Büros

 اتومبیل ها die Autos

 کافه ها die Cafes

 پارکها die Parks

برای مثال:

1- Die leute fahren mit den Autos nach Berlin.

مردم با اتومبیلها به طرف برلین حرکت میکنند.

2- Alte Menschen sitzen im Sommer in Deutschland in den parks.

در آلمان انسان های پیر در تابستان در پارک ها می نشینند.

حروف اضافه با حالت اضافه ملکی Genetiv

 قبلا ما حروف اضافه ای را یاد گرفتیم که بعضی از آنها با حالت D و بعضی با حالت A و بعضی با هر دو حالت در جمله به کار میرفتند. اینک می خواهیم حروف اضافهای را فرا بگیریم که همواره با حالت اضافه ملکی که ما این حالت را با حرف G نشان می دهیم در جملات مورد استفاده قرار میگیرند. این حروف اضافه عبارتنداز:

به جای statt “anstatt ”

در حین – به هنگام während

به خاطر wegen

با وجود trotz

مانند:

1- Mein Bruder geht wegen seiner prüfung nicht ins Theater.

برادرم به خاطر امتحاناش به تئاتر نمی رود.

2- Wir gehen trotz des starken Regens spazieren.

ما با وجود باران شدید به گردش می رویم.

3- Herr Miller hat uns statt “anstatt” des Buches nur einen Brief geschickt

آقای مولر به جای کتاب برای ما فقط یک نامه فرستاده است.

4- Die kinder bleiben während des Unterrichts ganz ruhig.

بچه ها به هنگام درس کاملا ساکت می مانند.

کلمات سؤالی یا پرسشی در زبان آلمانی

 کلمات سؤالی به دو قسمت تقسیم میشوند: ۱- برای اشخاص ۲- برای اشیاء

الف – کلمات سؤالی برای اشخاص: کلمات سؤالی برای اشخاص با همراهی حروف اضافه با ضمایر شکل میگیرند و در پاسخ باید حالت D و یا A ضمیر را در نظر گرفت. مهم ترین این کلمات سؤالی که در جملات روزمره زیاد به کار گرفته می شوند عبارتنداز:

برای چه کسی؟ für wen?

به سوی چه کسی؟ ?Zu wem

از چه کسی؟ ?Von wem

به چه کسی؟ ?an wen

نزد چه کسی – پیش چه کسی؟ ?Bei wem

با چه کسی؟ mit wem?

منتظر چه کسی؟ auf wen?

راجع به چه کسی؟ über wen?

همانطور که ملاحظه می شود، ضمیر wer به معنای «چه کسی» است که در این شکل با حالت فاعلی “N” می باشد. این ضمیر با حالت “D” به صورت wem «به چه کسی» و با حالت “A” به صورت wen «چه کسی را» خوانده میشود. حروف اضافه ای که در بالا قبل از ضمیر مزبور قرار گرفته اند بعضی یا حالت “D” و بعضی نیز با حالت “A” می باشند بنابراین باید این ویژه گی را به هنگام پاسخ در نظر گرفت.

اینک چند جمله سؤال و جواب با استفاده از کلمات سؤالی گفته شده برای اشخاص:

1- Bei wenn wohnt Deine Schwester in Munchen?.

پیش چه کسی خواهرت در مونیخ اقامت دارد؟

Wohnt sie bei ihrer Tante?

آیا او پیش عمه اش «یا خاله اش» اقامت دارد؟

Ja, sie wohnt bei ihr

بله، او پیش او یعنی عمه اش» اقامت دارد.

پس در اینجا چون حرف اضافه bei همیشه با حالت D است بنابراین ضمیر شخصی در پاسخ نیز باید با حالت D باشد:

2- mit wem ist Frau Gilani nach Abadan gefahren?

با چه کسی خانم گیلانی به طرف آبادان حرکت کرده است؟

Ist sie mit Farhad nach Abadan gefahren?

آیا او با فرهاد به سمت آبادان حرکت کرده است؟

Ja, sie ist mit ibn gefahren.

بله، وی با او حرکت کرده است.

توجه: در فعل …warten auf «منتظر کسی بودن»، همیشه بعد از کلمه auf ضمیر شخصی و یا اسم با حالت A به کار گرفته میشود بنابراین برای سؤال نیز باید این حالت در نظر گرفته شود. مثلا:

تو منتظر چه کسی هستی؟

Auf wen wartest Du?.

آیا تو منتظر برادرت رستم هستی؟

Wartest Du auf Deinen Bruder Rostam?

نه من منتظر او نیستم بلکه منتظر خواهرم هما هستم.

Nein, ich warte nicht auf ihn sondern ich warte auf meine Schwester Homa.

3- für wen ist dieser Brief?

این نامه برای کیست؟

lst der Brief fair den Vater <=Vati>?.

 آیا نامه برای پدر است؟

Ja, der Brief ist für ihn

 بله، نامه برای اوست.

ب – کلمات سؤالی برای اشیاء

کلمات سؤالی برای اشیاء از ادغام حروف اضافه با کلمه سؤالی Wo بوجود آمدهاند که مهم ترین آنها به شرح زیر میباشند:

با چی؟ ?Womit                          برای چه؟ ?Wofür                      پیش چه چیز؟ ?Wobei                                       در مورد چه چیز؟ ?Worüber                                روی چه چیز؟ ۔ منتظر چه چیز؟ ?  worauf                               به چی؟ ?Woran               از چی؟ Wovon?

در پاسخ می توان به جای اسم، حرف اضافه مربوطه را با کلمه da پیوند داد. هرگاه در این حال دو حرف با صدا در کنار هم قرار بگیرند حرف r را میان آنها قرار میدهیم تا بتوان به آسانی کلمه جدید را بیان کرد.

چند مثال:

1- Worauf wartet Frau Müller

خانم مولر منتظر چه چیزی است؟

Wartet sie auf das Auto?

آیا او منتظر اتومبیل است؟

Ja, sie wartet darauf.

بله، او منتظر آن است.

2- Womit bist Du nach Düsseldorf gefahren?.

با چی تو به طرف دوسلدورف حرکت کرده ای؟

Bist Du mit dem Bus nach Düsseldorf gefahren?

آیا تو با اتوبوس به سمت دوسلدورف حرکت کرده ای؟

Nein, ich bin nicht damit gefahren sondern ich bin mit dem Zug nach Düsseldorf gefahren.

نه، من با آن حرکت نکرده ام بلکه من با قطار به طرف دوسلدورف حرکت کرده ام.

3- Worüber spricht Dein Vater?

در مورد چی پدرت صحبت میکند؟

Spricht er über Deine Hochzeit?

آیا او در مورد عروسی ات صحبت میکند؟

Ja, er spricht darüber

بله، او در مورد آن صحبت می کند.

4- Woran denkst Du?

به چی تو فکر میکنی؟

denkst Du an die Zukunft?

آیا به آینده فکر میکنی؟

Nein, ich denke nicht daran sondern ich denke an das Schicksal.

نه، من به آن فکر نمیکنم بلکه من به سرنوشت فکر میکنم.

توجه: در فعل denken an  «فکر کردن به چیزی یا کسی» همواره پس از an حالت A خواهد بود. بنابراین این حالت را باید به هنگام سؤال نیز در نظر گرفت:

به چه کسی؟ an wen?

به چه چیزی؟ Woran?

حالت دوگانه فعل fahren «حرکت کردن»

فعل fahren به معنای «سواره حرکت کردن» است و دارای ۲ حالت میباشد:

۱- اگر شخص در واقع خودش وسیله نقلیه را براند در این صورت این فعل با حالت مفعول بی واسطه “A” صرف شده و ماضی نقلی آن با صرف فعل haben در زمان حال ساخته می شود. مانند:

Ich habe mein Auto nach Hamburg gefahren.

من اتومبیلم را به طرف هامبورگ حرکت دادهام «با اتومبیلم به طرف هامبورگ حرکت کرده ام».

۲. اگر شخص خودش وسیله نقلیه را حرکت، نداده بلکه مسافر آن باشد در این صورت باید از حرف اضافه mit «با» استفاده کرد که با حالت D است و ماضی نقلی فعل fahren «حرکت کردن» با صرف فعل sein در زمان حال ساخته می شود.

مثال:

Ich bin mit dem Auto nach Hamburg gefahren.

من با اتومبیل به سمت هامبورگ حرکت کردهام. «بعنوان مسافر و یا سرنشین وسیله نقلیه»

شناخت حرف تعریف و علامت جمع بعضی از اسامی به کمک پسوندهای آنها

 اگرچه قبلا گفته شد که هیچ قانونی برای شناخت حرف تعریف و علامت جمع اسامی وجود ندارد ولیکن با این وصف در بعضی از اسامی می توان با توجه به پسوند آنها فهمید که یک اسم دارای چه نوع حرف تعریف و کدام علامت جمع است. مهم ترین این پسوندها عبارتنداز:

 1-e : تقریبا تمام اسامی که در حالت مفرد به حرفه ختم میشوند دارای حرف تعریف die بوده و علامت جمع آن n می باشد. مانند:

دروغ die lüge

دروغ ها die lügen

مدرسه die Schule

مدارس die Schulen

اما در اینجا چند استثناء وجود دارد:

پنیر der käse

پنیرها  die käsen

چشم das Auge

چشمها die Augen

۲- er : بعضی از اسامی که در حالت مفرد به دو حرف er ختم میشوند بیانگر شغل شخص باشند و اینکه صاحب شغل مرد میباشد بنابراین حرف تعریف آن der بوده و علامت جمع آن فقط تغییر حرف تعریف آن از der به die می باشد. مانند:

معلم «مرد»  der lehrer

معلمان «مرد» die lehrer

۳- in : بعضی از اسامی که در حالت مفرد به دو حرف in ختم میشوند نیز بیانگر شغل شخص می باشند. با این تفاوت که صاحب شغل خانم میباشد بنابراین حرف تعریف آن die بوده و علامت جمع آن nen خواهد بود مانند: کارگر «خانم» die Arbeiterin

کارگران «خانم» die Arbeiterinnen

معلم «خانم» die Lehrerim

معلمان «خانم» die Lehrerinnen

۴- chen : نشانه کوچک بودن است که در زبان فارسی با اضافه کردن حرف «ک» به آخر اسم این ویژگی نشان داده می شود مانند دخترک و پسرک.

هر اسمی که در زبان آلمانی به chen ختم شود نیز ویژگی مزبور را دارا می باشد. این گونه اسامی دارای حرف تعریف das بوده و در حالت جمع آنها فقط حرف تعریف das به die تغییر مییابد.

مانند:

جوجه خروس das Hähnchen 

جوجه خروسها Die Hähnchen

دختر –  دختر کوچک  das Mädchen

دختران – دختران کوچک   die Mädchen

5  – Lein: نیز نشانه کوچک بودن است. اسامی که به lein ختم شوند نیز دارای حرف تعریف das بوده و در حالت جمع آنها مانند مورد شماره «4» حرف تعریف das به die تغییر مییابد. مانند:

دوشیزه das Fräulein

دوشیزه گان die Fräulein

سگ کوچولو das Hündlein

سگهای کوچولو die Hindhein

۶- tion : «سیون» تمام اسامی که به tion ختم می شوند از زبان فرانسه وارد زبان آلمانی شده و همچون زبان اصلی «سیون» بیان می شوند. این گونه اسامی دارای حرف تعریف die بوده و علامت جمع آنها en می باشد. مانند:

حالت به وضعیت die Position

 حالات – وضعیتها die Positionen

ایستگاه die Station

ایستگاهها die Stationen

۷- heit : تمام اسامی که به این پسوند ختم میشوند دارای حرف تعریف die بوده و علامت جمع آنها en می باشد.

مانند:

حقیقت die Wahrheit

حقایق die Wahrheiten

آزادی die Freiheit  

آزادیها die Freiheiten

۸- keit : تمام اسامی که به این پسوند ختم میشوند نیز دارای حرف تعریف die بوده و علامت جمع آنها en می باشد. مانند:

اشکال-مشکل die Schwerigkeit

 امکانات اشکالات به مشکلات die Schwerigkeiten   

امکان  die Möglichkeit

امکانات  die Möglichkeiten

۹- schaft : تمام اسامی که به این پسوند ختم می شوند دارای حرف تعریف die بوده و علامت جمع آنها en می باشد.

مانند: قهرمانی  die Meisterschaft

قهرمانیها die Meisterschaften

تیم  die Mannschaft

تیم ها die Mannschaften

۱۰- tät : تمام اسامی که به این پسوند ختم میشوند دارای حرف تعریف die بوده و علامت جمع آنها en می باشد.

مانند:

کیفیت die Qualität

کیفیتها die Qualitäten

دانشگاه die Universität

دانشگاهها  die Universitäten

11 – O: تمام اسامی که در حالت مفرد به حرف O ختم میشوند دارای حرف تعریف das بوده و علامت جمع آنها s میباشد.

مانند:

اداره das Büro

ادارات die Büros

سینما das Kino

سینماها die Kinos

۱۲- ung : تمام اساسی که به این پسوند ختم میشوند دارای حرف تعریف die بوده و علامت جمع آن en می باشد.

مثال

روزنامه die Zeitung

روزنامه ها die Zeitungen

خانه – منزل die Wohnung

خانه ها – منازل die Wohnungen 

۱۲- ei : اسامی که به این پسوند ختم می شوند بیانگر محل کاری می باشند. اینگونه اسامی دارای حرف تعریف die بوده و علامت جمع آنها en می باشد. مانند:

نانوایی die Bäckerei

نانوایی ها die Bäckereien

خیاطی  die Schneiderei

خیاطی ها die Schneiderein

۱۴- ik : تمام اسامی که به این پسوند ختم می شوند دارای حرف، تعریف die بوده و علامت جمع آنها en می باشد.

مانند:

تکنیک ۔ فن die Technik

تکنیکها ۔ فنون die Techniken

جمهوری die Republik

جمهوریها die Republiken

۱۵.tur : تمام اسامی که به tar ختم می شوند دارای حرف تعریف die بوده و علامت جمع آنها en می باشد.

مانند:

آژانس ب- خبرگزاری die Agentur

آژانسها – خبرگزاریها die Agenturem

درجه گرما die Temperatur

 درجات گرما die Temperaturen

صفتها با اسامی دارای حرف تعریف

صفتها حالت و چگونگی اسم را بیان میکنند و همیشه قبل از اسم می آیند. صفتها با توجه به حرف تعریف اسم و حالت چهارگانه آن “N-A-D-G” به هنگامی که به کار می روند علایمی را به شرح زیر در پایان خود قبول میکنند. باید توجه داشت که اگر اسامی بدون حرف تعریف باشند در این صورت به همراه آنها علایم صفت با علایم صفتی که در زیر گفته میشود متفاوت خواهند بود.

علایم اضافه شده به پایان صفتها با اسامی دارای حرف تعریف:

1- به اسامی با حرف تعریف das «خنثی» در حالت فاعلی “N” :

نمونه اسم:  das Kind «بچه»

نمونه صفت: klein «کوچک»

بچه کوچک «معین»  das kleine kind

بچه کوچکی «نامعین» ein kleines kind

هیچ بچه کوچکی «منفی» kein kleines kind

۲- اسامی با حرف تعریف der «مذکر» در حالت فاعلی «N»:

نمونه اسم: der Mann «مرد»

نمونه صفت: . reich «ثروتمند»

مرد ثروتمند «معین»  der reiche Mann

مردی ثروتمند «نامعین»  ein reicher Mann

هیچ مرد ثروتمندی «منفی» kein reicher Mann

٣. اسامی با حرف تعریف die «مؤنث» در حالت فاعلی «N»:

نمونه اسم: die Schule «مدرسه»

نمونه صفت: gross «بزرگ»

مدرسه بزرگ «معین»  die grosse Schule

مدرسه ای بزرگ «نامعین»  eine grosse Schule

هیچ مدرسه بزرگی «منفی» keine grosse Schule

۴ – اسامی با حرف تعریف die «جمع» در حالت فاعلی «N»:

نمونه اسم die kinder «بچه ها»

نمونه صفت: fleissig «ساعی – زرنگ»

بچه های ساعی «معین» die fleissigen kinder

چند مثال:

1- ein weisses Haus liegt uns gegenüber.

یک خانه سفید روبروی ما قرار دارد.

2- Hadi ist ein guter Freund

هادی دوست خوبی است

3- die alte Frau kauft sich eine Tasche.

خانم پیر برای خودش یک کیف میخرد.

* – حال میخواهیم یاد بگیریم که علایم صفتها در حالت مفعون بیواسطه «A» چگونه است:

  1. اسامی با حرف تعریف das «خنثی» در حالت مفعول بیواسطه «A» :

بچه کوچک را «معین»  das kleine Kind

بچه کوچکی را «نامعین»  ein kleines Kind

هیچ بچه کوچکی را «منفی»  Kein kleines Kind

۲- اسامی با حرف تعریف der «مذکر» در حالت مفعول بیواسطه «A» :

مرد ثروتمند را «معین» den reichen Mann

مرد ثروتمندی را «نامعین» einen reichen Mann

هیچ مرد ثروتمندی را «منفی» keinen reichen Mann

٣- اسامی با حرف تعریف die «مؤنث» در حالت مفعول بیواسطه «A :

مدرسه بزرگ را «معین»  die grosse Schule

مدرسه بزرگی را «نامعین» eine grosse Schule

هیچ مدرسه بزرگی را «منفی» keine grosse Schule

۴- اسامی با حرف تعریف die «جمع» در حالت مفعول بیواسطه «A» :

بچه های ساعی را «معین» die fleissigen Kinder

چند مثال:

1- Frau Müller hat ein schones Kind.

خانم مولر بچه زیبایی دارد.

2- Meine Schwester heiratet bald einen reichen Mann.

خواهر من بزودی با یک مرد ثروتمند ازدواج میکند.

3- Wir besuchen eine alte Frau im Krankenhaus.

ما در بیمارستان خانم پیری را ملاقات میکنیم.

4- die 3 bekanntena Fussballspieler spielen heute nicht.

سه فوتبالیست مشهور امروز بازی نمیکنند.

*. علایم صفتها در حالت مفعول با واسطه  «D» این چنین است:

1- اسامی با حرف تعریف das «خنثی» در حالت مفعول با واسطه «D» :

به بچه کوچک «معین» dem kleinen Kind

به بچه کوچکی «نامعین» einem kleinen Kind

به هیچ بچه کوچکی «منفی» keinem kleinen Kind

9- زمانی که جمله فرعی کامل کننده جمله اصلی باشد در این صورت مصدر جمله فرعی با zu بیان میشود و ما بین دو جمله علامت کما « ,» قرار میگیرد:

Die Lehrerin beginnt, die deutsche Grammatik zu erklären.

خانم آموزگار شروع میکند گرامر زبان آلمانی را توضیح دهد.

Meine Frau hofft, am Sonntag in Berlin zu sein.

خانم من امیدوار است روز یکشنبه در برلین باشد.

۱۰- مصدر با zu در زمانی که جمله اصلی در زمان حال است

Ich wünsche, Sie bald Ell sehen.

من آرزو دارم شما را به زودی ببینم.

بنابراین در زمان حال جمله با zu کافیست فعل دیگر جمله بصورت مصدر با zu بیان شود.

۱۱- مصدر با zu در زمانی که جمله اصلی در زمان گذشته زماضی» است:

Ich wünschte, Sie bald zal sehen.

من آرزو داشتم شما را به زودی ببینم.

در اینجا فعل صرف شده جمله اول در زمان ماضی خود بیان می شود.

۱۲- مصدر با zu در زمانی که جمله اصلی در زمان ماضی نقلی و یا بعید است:

مثال:

Ich habe gewünscht, Sie bald zu sehen.

Ich hatte gewünscht, Sie bald zu sehen.

من آرزو داشته ام شما را به زودی ببینم «ماضی نقلی».

من آرزو داشته بودم شما را به زودی ببینم «ماضی بعید».

در اینجا جمله اول در زمان ماضی نقلی و یا بعید ساخته می شود در حالیکه جمله دوم یا فرعی بدون تغییر باقی می ماند.

13 –  مصدر با R با فعل کمکی:

Ich wünsche, Sie bald sehen zu, können.

من آرزو دارم شما را بتوانم به زودی ببینم.

۱۴ – مصدر با zu زمانی که جمله فرعی در زمان ماضی نقلی است:

Ich glaube, Sie gestern gesehen zu haben.

من گمان میکنم شما را دیروز دیده ام.

Ich glaube, gestern pünktlich in Berlin angekommen zu sein.

من گمان میکنم دیروز سر وقت وارد برلین شده ام.

زمانیکه جمله فرعی با مصدر zu در زمان ماضی نقلی باشد، اگر فعل این جمله با کمک فعل haben به صورت زمان ماضی نقلی در آمده باشد. در این حالت مصدر haben با zu پس از اسم مفعول خود و در غیر این حالت مصدر sein با zu پس از اسم مفعول خود در آخرین نقطه جمله قرار میگیرد.

 1۵ – مصدر با za در جملات مجهولی

Ich wünsche nicht, von meinem Freund gesehen zu werden.

من آرزو ندارم «میل ندارم» به وسیله دوستم دیده شوم.

در این حالت مصدر werden «شدن» به همراه zu در آخرین نقطه جمله بعد از اسم مفعول فعل دیگر قرار میگیرد.

در زمان ماضی نقلى:

Ich glaube nicht, von meinem Freund gesehen worden zu sein.

من گمان نمیکنم به وسیله دوستم دیده شده باشم.

در زمان ماضی نقلی حالت مجهول برای مصدر با zu کافیست مصدر sein به همراه zu در آخرین نقطه جمله قرار بگیرد در حالی که قبل از آن ابتدا اسم مفعول فعل werden با حذف دو حرف ge « یعنی worden» و قبل از این کلمه نیز اسم مفعول فعل اصلی بیان می شود.

تذکر بسیار مهم:

جملات مصدری با zu زمانی ساخته می شوند که فاعل جمله اصلی و جمله فرعی یکی باشد در غیر این صورت باید از کلمه ربط «dass» که به معنای «که» می باشد استفاده نمود که فعل صرف شده جمله خود را به آخرین نقطه جمله منتقل می کند. اگر فاعل در جمله اصلی و فرعی یکی باشد دیگر لازم نیست فاعل در جمله فرعی تکرار شود:

Der Kaufmann hat mich gebeten, ihn morgen anzurufen.

تاجر از من خواهش کرده است فردا به او تلفن کنم.

در مثال بالا فاعل جمله اصلی و فرعی یکی است بنابراین می توان جمله را با مصدر zu ساخت.

همان طور که گفته شد اگر فاعل در جمله اصلی و فرعی یکی نباشد در این صورت باید از کلمه dass «که» استفاده نمود که فعل صرف شده جمله خود را به آخرین نقطه جمله منتقل می کند.

مثال:

Meine Mutter hat mir gesagt, dass ich Frau Müller anrufen soll.

مادرم به من گفته است که من باید به خانم مولر تلفن کنم.

در مثال بالا فاعل در جمله اصلی Meine Mutter «مادر من» می باشد در صورتی که در جمله فرعی فاعل من “ich” هستم. بنابراین نمیتوان جمله را کوتاه کرده و آن را با مصدر با zu ساخت.

مثال دیگر:

Ich bitte Sie, mich morgen anzurufen

از شما خواهش میکنم فردا به من تلفن کنید.

در اینجا میتوان جمله مصدری با zu را ساخت زیرا فاعل «Ich» و مفعول «mich» یکی است پس اگر فاعل جمله اصلی و مفعول جمله فرعی نیز یکی باشد در این صورت جمله را می توان با مصدر با zu بیان نمود. بنابر این:

جملات مصدری با zu زمانی ساخته میشوند که:

1- فاعل جمله اصلی و فرعی یکی باشد.

۲- فاعل جمله اصلی و مفعول جمله فرعی نیز یکی باشد یا فاعل غیر مشخص باشد نظیر es «آن» و man «آدم».

یک مثال برای جمله با dass «که»:

Ich wusste, dass Dr. Rad in Paris studiert hat.

من می دانستم که دکتر راد در پاریس تحصیل کرده است.

افعال : lernen «یاد گرفتن» – gehen «رفتن»  bleiben «ماندن»

وقتی که سه فعل lernen «یادگرفتن» – gehen «رفتن» و bleiben «ماندن» در جمله در زمان حال و یا ماضی صرف می شوند همانند افعال کمکی «معین»، فعل دیگر جمله را به صورت مصدد ربه آخر جمله منتقل میکنند بدون آنکه مقابل مصدرکلمه zu گذاشته شود:

Wir gehen heute nachmittag schwimmen.

ما امروز بعد از ظهر می رویم شنا کنیم.

Wir gingen gestern schwimmen.

ما دیروز رفتیم شنا کردیم.

Die Studenten lernen an der Hochschule englisch sprechen.

دانشجویان در دانشکده یاد میگیرند انگلیسی صحبت کنند.

Die Studenten lernten an der Hochschule englisch sprechen.

دانشجویان در دانشکده یاد گرفتند انگلیسی صحبت کنند.

Die alte kranke Frau bleibt im Bett liegen.

پیرزن بیمار در رختخواب به صورت دراز کشیده می ماند.

Die alte kranke Frau blieb im Bett liegen.

پیرزن بیمار در رختخواب به صورت دراز کشیده ماند.

اما سه فعل بالا در زمان ماضی نقلی و بعید همانند دیگر افعال می باشند یعنی آنکه اسم مفعول آنها در آخرین نقطه جمله قرار میگیرد. مانند:

Wir sind gestern schwimmen gegangen.

ما دیروز به شنا رفته ایم «ماضی نقلی».

Wir waren gestern schwimmen gegangen.

ما دیروز به شنا رفته بودیم «ماضی بعید».

Die Studenten haben an der Hochschule englisch sprechen gelernt.

دانشجویان یاد گرفته اند در دانشکده انگلیسی صحبت کنند «ماضی نقلی».

Die Studenten hatten an der Hochschule englisch sprechen gelernt.

دانشجویان یاد گرفته بودند در دانشکده انگلیسی صحبت کنند «ماضی بعید».

Die alte kranke Frau ist im Bett liegen geblieben.

پیرزن بیمار در رختخواب به صورت دراز کشیده مانده است «ماضی نقلی».

Die alte kranke Frau War im Bett liegen geblieben.

پیرزن بیمار در رختخواب بصورت دراز کشیده مانده بود «ماضی بعید». در مثال برای فاعل غیر مشخص es «آن» و man «آدم» با مصدر با zu

همانطور که گفته شد اگر فاعل جمله اصلی غیر مشخص مانند  es«آن» و یا man «آدم» و غیره باشد در این صورت باید جمله را با مصدر به همراه Zu ساخت. مثال:

Es ist verboten, im Krankenhaus zu rauchen.

ممنوع است در بیمارستان سیگار کشیدن

Man braucht nicht immer ruhig zu sein.

آدم نیازی ندارد همیشه ساکت باشد.

ضمایر شخصی نامعین (unbestimmtartikel)

مهم ترین ضمایر شخصی نامعین عبارتند از:

Man -1 «آدم»:

Man liebt seine Eltern sehr.

آدم پدر و مادرش را خیلی دوست دارد.

Es ist nicht gut, wenn man analphabet ist.

خوب نیست اگر آدم بی سواد باشد.

۲- jemand «کسی»:

Ist jemand im Zimmer?

آیا کسی در اتاق است؟

Hat jemand noch eine Frage?

آیا کسی هنوز سؤالی دارد؟

jemand möchte mit Ihnen sprechen.

کسی مایل است با شما صحبت کند. ضمایر شخصی man «آدم» و jemand «کسی» همواره در جمله فاعل منسوب می شوند.

3- jedermann  «هر کسی»

jedermann muss im Leben höfflich sein.

هر کسی باید در زندگی مؤدب باشد.

بنابراین آدم = هر کسی = همه

Iman = jedermann = alle

man = jemand = einer

آدمی = کسی شخصی

توجه: ضمایر شخصی نامعین بالا همواره در جمله در حالت فاعلی «N» می باشند.

 ۴- jemandem «به کسی» یا «با کسی و غیره» :

این ضمیر شخصی نامعین هموار در حالت D می باشد و به جای آن می توان از ضمیر نامعین einem «به شخصی و یا با شخصی و غیره» نیز استفاده کرد:

Meine Mutter spricht telefonisch mit jemandem «einem«.

مادرم تلفنی با کسی «با شخصی» صحبت می کند.

Frau Teherani bat jemandem «einem» endlich die Wahrheit gesagt.

خانم تهرانی به کسی «به شخصی» سرانجام حقیقت را گفته است.

 ۵- jemanden «کسی را»

 این ضمیر شخصی نامعین همیشه در حالت A به کار برده می شود و می توان به جای آن از ضمیر نامعین einem «شخصی را نیز بهره گرفت:

Hast Du jemanden vor einer Stunde angerufen?

آیا به کسی «کسی را» یک ساعت قبل تلفن کرده ای؟

Mein Bruder liebt jemmHandlem «einem«.

برادرم کسی را «شخصی را» دوست دارد.

6- miemandler «هیچ کس را»

ضمیر شخصی نامعین miemamden «هیچ کس را» همیشه در حالت A است و خود بخود جمله را منفی میکند. به جای آن می توان از keinem « هیچ شخصی» را نیز استفاده نمود:

Die arme Frau hat niemanden «keinem» im Leben.

زن بیچاره هیچکس را «هیچ شخصی» را در زندگی ندارد.

Wir kennen niemandlem «keinen« in Frankfurt.

ما هیچ کس را «هیچ شخصی را» در فرانکفورت نمیشناسیم.

توجه فرمایید:

1- ضمیر ملکی برای ضمایر شخصی نامعین sein – مال او «برای مذکر» و ضمیر انعکاسی آنها sich «برای سوم شخص» می باشد.

jedermann muss seine Eltern lieben.

هر کسی باید پدر و مادرش را دوست داشته باشد.

jedermann freut sich, wenn er gesund ist.

هر کسی خوشحال میشود وقتی که او سالم باشد.

یادآوری: حالات چهارگانه «N-D-A-G» تعیین کننده ضمیر شخصی نامعین در جمله میباشند و این چهار حالت را افعال و یا حروف اضافه مشخص میکنند:

Ich gebe jemandemm «einem» 100 Mark.

من به کسی « به شخصی» ۱۰۰ مارک می دهم.

در این مثال چون فعل geben «دادن» همیشه در جمله با حالت D صرف میشود پس ضمیر شخصی نامعین jemand «کسی» که در جمله همواره با حالت N «فاعلی» به کار می رود به شکل حالت B آن که einem jemandem یا به کسی «به شخصی و غیره» می باشد تغییر مییابد.

مثال:

Mein Bruder spricht mit jemandem «einem«

برادرم با کسی «با شخصی» صحبت میکند.

و در این مثال نیز چون حرف اضافه mit «با» همواره اسم با ضمیر بعد از خود را به حالتD  در می آورد بنابراین ضمیر شخصی نامعین jemandem «به کسی» و یا «einem به شخصی و غیره» مورد استفاده قرار میگیرد.

wir kennen jemanden «einen» in Berlin.

ما کسی را «شخصی را» در برلین میشناسیم. و در این مثال چون فعل kennen «شناختن» همواره با حالت A است یعنی مفعول جمله را به حالت مفعول بی واسطه و یا ضمیر بعد از خود را به حالت A در می آورد بنابراین ضمیر شخصی نامعین نیز به شکل حالت jemanden A و یا «einen» که به معنای کسی را «شخصی را» میباشد مورد استفاده قرار میگیرد و غیره…

وقتی که als – wernm  وقتی که

کلمه Wenn «وقتی که» می تواند به این شرح برای هر سه زمان به کار برده شود:

1- در زمان ماضی «گذشته» ، فاعل جمله کاری را به صورت مکرر انجام داده است. برای نشان دادن این تکرار از کلمه immer «همیشه» استفاده می شود که معمولا ابتدای جمله می آید:

Immer wenn ich in Wien war, ging ich schwimmen.

همیشه وقتی که در وین بودم به شنا می رفتم.

Immer wenn mein Vater in Frankfurt Urlaub machte, regnete es dort.

همیشه وقتی که پدرم در فرانکفورت دوران مرخصی را میگذرانید باران در آنجا می بارید.

۲- اما کلمه Wenn «وقتی که» اغلب برای زمان حال و آینده مورد استفاده قرار میگیرد. در این زمان دیگر تکرار عملی ضرورت ندارد.

مثال:

Wenn ich in Bonn ankomme, rufe ich Dich sofort an.

وقتی که وارد بن بشوم فورا به تو تلفن میکنم.

Wenn ich nächstes Jahr mein Studium beende, fahre Ich in die Schweiz.

وقتی که سال دیگر تحصیل عالی ام را تمام کنم به سمت سویس حرکت میکنم.

توجه و یاد آوری:

الف – ما بین جمله اصلی و فرعی علامت کما «،» قرار میگیرد.

ب – جمله فرعی با فعل صرف شده جمله فرعی آغاز می شود.

پ – بلافاصله پس از کلمه Wenn «وقتی که» فاعل جمله بیان می شود.

ت – می توان کلمه wenn «وقت یکه» را در ابتدای جمله فرعی نیز بیان کرد. در این صورت قبل از آن علامت کما «،» قرار میگیرد. ضمنا توجه کنیم که این کلمه در هر دو صورت فعل برفی شده جمله خود را به آخرین نقطه جمله خود منتقل میکند:

Ich rufe Dich an, wenn ich in Frankfürt ankomme.

من به تو تلفن میکنم وقتی که وارد فرانکفورت بشوم.

٣- کلمه als «وقتی» که فقط برای زمان گذشته به کار می رود به شرط آنکه عمل جمله با als در گذشته تکرار نشده باشد. این کلمه نیز فعل صرف شده خود را به آخرین نقطه جمله اش منتقل می کند.

Als meine Mutter krank war, besuchte ich sie jeden Tag in krankenhaus.

وقتی که مادرم بیمار بود. من از او هر روز در بیمارستان دیدار میکردم «او را ملاقات میکردم». «بیماری مادر یکبار بوده است».

Als wir in Paris ankamen, war das Wetter sehr schön.

وقتی که ما وارد پاریس شدیم هوا خیلی خوب بود.

توجه و یاد آوری:

الف – در اینجا نیز می توان کلمه als را ابتدای جمله فرعی بیان کرد در این صورت قبل از آن علامت کما « ,» قرار میگیرد

ب – تمام مواردی که قبلا برای کلمه wenn گفته شد برای کلمه als نیز معتبر است:

Das Wetter war schön, als wir in Paris ankamen

هوا خوب بود وقتی که ما وارد پاریس شدیم.

چند مثال دیگر: کی تو دوباره به هامبورگ می آیی؟

Wenn kommst Du wieder riach Hamburg?

وقتی که بتوانم مرخصی دریافت کنم.

Wenn ich Urlaub belommen kann

Wann sind meine Kinder in die Schule gegangen?

چه موقع بچه هایم به مدرسه رفته اند؟

وقتی که خانم شما در آشپزخانه بود.

 Als ihre Frau in der Küche war

توجه: دو کلمه so یعنی آنقدر و wie در اینجا به معنای «آنطورکه»، ممکن است در جملات مقایسهای نیز به کار گرفته شوند. مثال:

Das Buch ist nicht so interessant, wie ich gedacht habe.

کتاب آنقدر جالب نیست آنطور که فکر می کرده ام.

Das Wetter war gestern schöner, als mein Freund gesagt hatte.

هوا دیروز زیباتر بود از آنچه که دوستم گفته بود.

بنابر این هر دو کلمه Wie و als ، فعل صرف شده جمله خود را به آخرین نقطه جمله منتقل میکنند.

کدام ؟ ?Welcher

با کلمه سؤالی welcher «کدام» همواره در مورد یک شخص و یا چیزی معین و مشخص از طرف مقابل پرسش می شود بنابراین در جواب نیز باید اسم موردگفتگو با حرف تعریف معین و مشخص بیان گردد. به کارگیری کلمه سؤالی welcher همانند حرف تعریف معین است البته با توجه به اینکه اسم مورد نظر دارای چه حرف تعریف بوده و در کدام حالت از حالات چهارگانه «N-I-A-G» قرار داشته باشند:

Welches Hemd ziehen Sie für die Hochzeit an? das rote Hemd oder elas weisse Hemd?

کدام پیراهن را برای عروسی میپوشید؟ پیراهن قرمز را و یا پیراهن سفید را؟

Ich ziehe das weisse Hemd an.

من پیراهن سفید را می پوشم «حالت A».

Mit welchem Zug fährst Du morgen nach München?

Mit dem Personenzug oder mit dem Schnellzug?

با کدام قطار فردا به طرف مونیخ حرکت میکنی؟ با قطار عادی و یا با قطار تندرو؟

Ich fahre morgen mit dern Schnellzug.

من فردا با قطار تندرو حرکت میکنم «حالت D».

Mit dem Direktor welcher Hochschule hast Du über mich gesprochen?

با رئیس کدام دانشکده درباره من صحبت کرده ای؟ «حالت G».

Ich habe mit dem Direktor der technischen Hochschule über Dich gesprochen.

من با رئیس دانشکده فنی در مورد تو صحبت کردهام «حالت«G

بنابراین کلمه سؤالی welcher «کدام»، هنگامی از طرف گوینده به کار می رود که در مورد اسم مورد گفتگو آشنایی قبلی داشته باشد یا به عبارت دیگر در گذشته درباره آن با پاسخ دهنده صحبت کرده باشد. مثلا وقتی سؤال میشود:

?welches Hemd ziehen Sie für die Hochzeit an

کدام پیراهن را برای عروسی میپوشید؟

شخص سؤال کننده قبلا در مورد پیراهن های پاسخ دهنده اطلاعات کافی داشته است و میداند که او چند رنگ پیراهن برای پوشیدن در اختیار دارد. به این جهت وقتی این جواب:

.Ich ziehe das weisse Hemd an

من پیراهن سفید را می پوشم.

را می شنودشخص سؤال کننده متوجه می شود که منظور شخص پاسخ دهنده کدام پیراهن است بنابراین کلمه پیراهن که از نظر گرامری «اسم» است با حرف تعریف معین و مشخص آن که das است بیان میگردد.

چه نوع؟ ?was Für ein

کلمات سؤالی ?was Für ein  چه نوع برعکس کلمه مزالی welcher ، هنگامی به عنوان سؤال از طرف مقابل به کار می رود که سؤال کننده، هیچگونه اطلاع قبلی در مورد موضوع سؤال ندارد بنابراین اسم مورد گفتگو با حرف تعریف نامعین و نامشخص مورد پرسش قرار می گیرد و در پاسخ نیز برای اسم مورد نظر همین حالت وجود دارد یعنی جواب جمله سؤالی مزبور با توجه به حرف تعریف و حالات چهارگانه آن با حرف تعریف نامعین انجام میگیرد:

الف: برای اسامی با حرف تعریف das «خنثی»:

Was für ein Hemd willst Du dir kaufen? ein rotes Hemd oder ein weisses Herd?

چه نوع پیراهنی را می خواهی برای خودت بخری؟ یک پیراهن قرمز و یا یک پیراهن سفید را؟

Ich kaufe mir eia weisses Hemd.

من برای خودم یک پیراهن سفید را می خرم «حالت A.»

ب: برای اسامی با حرف تعریف der «مذکر»:

Was für einen Mantel hat sich Ihre Mutter gestern gekauft?

einen Mantel aus Wolle oder einen Mantel aus Baumwolle?

چه نوع بالتویی را مادر شما برای خودش دیروز خریده است؟ یک پالتوی پشمی و با یک پالتوی پنبه ای را؟

Meine Mutter hat sich gestern einen Mantel aus Wolle gekauft.

مادرم برای خودش دیروز یک پالتوی پشمی از پشم، خریده است. «حالت A».

پ: برای اسامی با حرف تعریف die «مؤنث»:

Was für eine Frau wollen Sie heiraten? eine reiche Frau oder eine hübsche Frau?

با چه نوع خانمی چه نوع خانمی را شما می خواهید ازدواج کنید؟ با یک خانم ثروتمند و یا با یک خانم خوشگل؟

Ich will eine reiche Frau heiraten.

من می خواهم با یک خانم ثروتمند «خانم ثروتمندی را» ازدواج کنم «حالت A»:

ت: برای اسامی جمع از جمله Was für welche? «چه نوع» استفاده می شود:

Was für welche Hefte brauchen die Schüler?

lienierte Hefte oder einfache Hefte?

به چه نوع دفترهایی شاگردان احتیاج دارند؟ به دفترهای خط دار و یا به دفترهای ساده؟

آنها به دفترهای ساده احتیاج دارند. «حالت A»     Sie brauchen einfache Hefte

در این حالت اسم جمع بدون حرف تعریق آن «die» بیان می شود زیرا اسامی جمع به صورت نامعین بدون حرف تعریف خواهند بود.

چند مثال دیگر:

Mit was für einem Auto ist Here Müller nach Paris gefahren?

mit einem schwarzen Auto oder mit einem weissen Auto?

ایا چه نوع اتومبیلی آقای مولر به سمت پاریس حرکت کرده است؟ با یک اتومبیل سیاه و یا با یک اتومبیل سفید؟

Herr Müller ist mit einem schwarzen Auto nach Paris gefahren.

آقای مولر با یک اتومبیل سیاه به طرف پاریس حرکت کرده است. «حالت D»

Eine Frau hat mich gestern besucht.

یک خانم «خاتمی» مرا دیروز ملاقات کرده است.

چه نوع خانمی؟

Was für eine Frau?

یک خانم پیر از شهر وین حالت N

eine alte Frau aus Wien.

Was für welche Buchet lesen Sie gern?

چه نوع کتاب هایی را شما با میل می خوانید؟

آیا شما کتاب های کودکان را می خوانید؟                                Lesen Sie Kinderbucher?

Nein, ich lese gem Politische Bücher

نه، من با میل کتاب های سیاسی را می خوام، «حالت A».

ساختن ماضی نقلی افعال به کمک دو فعل haben و sein

الف – زمان ماضی نقلی و بعید افعال چه با قاعده و چه بی قاعده اغلب با کمک فعل haben ساخته می شوند، این افعال عبارتند از:

1-افعال متعددی با مفعول بیواسطه یحتی حالت A – افعال متعددی افعالی هستند که همواره در جمله دارای مفعول بیواسطه A می باشد و اگر مفعول بیواسطه بیان نشود آن وقت جمله کامل نبوده و زیر سؤال قرار می گیرد مثلا فعل trinken نوشیدن :

من یک فنجان قهوه راه می نوشم                               Ich trinke eine Tasse Kaffee.

شما چی می نوشید؟                                              Was trinken Sie?

یک فنجان قهوه را                                                 eine Tasse Kaffee

در مثال بالا eine Tasse Kaffee از نظر گرامری مفعول بیواسطه و حرف تعریف آن در حالت نامعین است. اگر در جمله این مفعول بیواسطه بیان نشود آن وقت جمله ناقص بوده و طرف مقابل متوجه خواهد شد که فاعل چه چیزی را نوشیده است.

۲- افعال با ضمایر انعکاسی – مانند فعل sich freuen «خوشحال شدن»

3- افعال با ضمیر سوم شخص نامعین es – مانند فعل es regnen «باران باریدن»

۴- افعال کمکی به استثنای فعل کمکی werden «شدن »– مانند فعل Können توانستن

چند مثال برای ۴ مورد بالا:

1- Ich habe in der Küche eine Tasse kallee etrunken

من در آشپزخانه یک فنجان قهوه نوشیده ام  «ماضی نقلی»

Ich hatte in der Küche eine Tasse kallee getrunken.

من در آشپزخانه یک فنجان قهوه نوشیده بودم «ماضی بعید»

  1. Das kind hat sich über das Geschenk getreut

کودک در مورد هدیه خوشحال شده است «ماضی نقلی»

  1. Es hat gestern die ganze Zeit geregnet.

دیروز تمام وقت باران بار بوده است «ماضی نقلی»

  1. Dieses Buch habe ich nicht gewollt.

من این کتاب را نخواسته ام.

ب- افعالی که زمان ماضی نقلی و بعید آنها به کمک فعل sein ساخته می شوند:

1- افعال لازم که نمایانگر حرکت فاعل در جمله باشند. در افعال لازم معمول وجود دارد و فاعل جمله حرکتی را از خود نشان می دهد. مانند فعل gehen «رفتن »و kommen «آمدن»:

Mein Bruder ist vor einer Stunde ins Kino gegangen.

برادرم یک ساعت قبل به سینما رفته است «ماضی نقلی»

Mein Bruder war vor einer Stunde ins Kino gegangen.

برادرم یک ساعت قبل به سینما رفته بود «ماضی بعید»

Frau Radi und Frau Mani sind zu uns gekommen.

خانم رادی و خانم مانی نزد ما آماده اند ماضی نقلی

Frau Radi und Frau Mani waren zu uns gekommen

خانم رادی و خانم مانی نزد ما آمده بودند «ماضی بعید».

۲- افعالی که نمایانگر تغییر وضعیت باشند. مانند فعل sterben «مردن»

Meine Grossmutter ist vor einem Jahr im Krankenhaus gestorben

مادر بزرگم یک سال پیش در بیمارستان مرده است

لیوان شکسته است                            Das Glas ist gebrochen.

توجه: اگر افعالی که حرکت را نشان می دهند به عنوان فعل متعددی به کار روند یعنی دارای مفعول بیواسطه «A» باشند در این صورت زمان ماضی نقلی و بعید آنها به کمک فعل haben ساخته می شود.

Ich habe meinen Wagen gefahren.

من اتومبیل خودم را رانده ام.

در مثال بالا فاعل «من» شخصا اتومبیل را به حرکت درآورده است در صورتی که در مثال زیر

Ich bin mit einem Wagen gefahren.

من با یک اتومبیل حرکت کرده ام.

در این مثال فاعل «من» حرکتی نداشته بلکه دیگری اتومبیل را رانده است پس در مثال نخست مفعول «اتومبیل» با حالت مفعول بیواسطه «A» و در مثال دوم با حالت مشمول با واسطه D بیان می گردد.

یک نکته گرامری دیگر

 اسم مفعول افعال متعددی که در حمله با صرف فعل Sein به کار می روند اغلب با فاعل همراه می باشند که در این صورت همانند صفت بیان می شوند:

1- من در را گشوده ام.                                 1- Ich habe die Tür geöffnet.

۲- در گشوده است.                                     2- Die Tür ist geöffnet.

٣- در گشوده شده.                                     3. Die geöffnete Tuir

در مثال ۱ مفعول جمله در واقع مفعول بی واسطه است بنابراین زمان ماضی نقلی به کمک فعل haben ساخته شده است

در مثال 2 اسم مفعول فعل متعددی ” öffnen” «گشودن» که geöffnet «گشوده شده» می باشد. با صرف نمل sein بیان شده است، زیرا تغییر وضعیت را می رساند. «اول در بسته بوده و بعد گشوده شده است.»

در مثال ۳ اسم مفعول جمله geöffnet گشوده شده» قبل از مفعول بیواسطه جمله ۱ “die Tür” به عنوان صفت به کار رفته و در این حالت مفعول به واسطه به جای فاعل قرار گرفته است.

مثال دیگر:

1-مادرم گوشت را بخته است.                    1- Meine Mutter hat das Fleisch gekocht

2– گوشت پخته ام.                     2- Das Fleisch ist gekocht

۳- گوشت پخته شده.                              . 3. Das gekochte Fleisch.

ضمایر نسبی

ضمایر نسبی همان حرف تعریف های معین می باشند که دارای ویژه گی های زیر هستند:

۱ – ضمایر نسبی در جمله فرعی توضیحات بیشتری در مورد اسمی که در جمله اصلی آمده است ارائه می دهند که اغلب بلافاصله بعد از اسم بیان می شوند. بعلاوه در حالات فاعلیت N – مفعول بیواسطه A – مفعول با واسطه D و اضافه ملکی G به کار گرفته می شوند. ضمایر نسبی ممکن است با حروف اضافه نیز همراه باشند. در حالت اضافه ملکی اسمی که بعد از ضمیر نسبی قرار می گیرد حرف تعریف‌اش حذف می شود.

۲- حروف اضافه همواره قبل از ضمیر قرار می گیرند.

۳- در گفتگوها می توان کلمه wo را به عنوان ضمیر نسبی به کاربرد در این صورت معنای «جایی‌که» را می دهد که بکارگیری آن برای اسم شهرها و کشورهای جهان حتمی است

4 – کلمات was به معنای «آنچه‌که» و wo «جایی که» می توانند هر یک به عنوان ضمیر

نسبی در جمله به کار روند.

5- ما بین جمله اصلی و جمله فرعی و آخرین جمله که نقش تکمیل‌کننده را دارد علامت کما «,» گذاشته می شود.

جدول ضمایر نسبی برای اسامی با حرف تعریف های چهارگانه die-das-der «مونث»  و die «جمع» چنین است:

1- ضمایر نسبی برای اسامی با حرف تعریف der «مذکر»:

حالت N

1- Der Mann, der 25 Jahre alt ist, arbeitet in der Fabrik.

حالت A

2- Der Mann, den ich jetzt anrufe, arbeitet in der Fabrik.

حالت D

3. Der Mann, dem ich ein Buch schenke, arbeitet in der Fabrik.

حالت G

4. Der Mann, dessen Kind krank ist, arbeitet in der Fabrik

1- مردی که ۲۵ ساله است، در کارخانه کار می‌کند. «حالت N »

۲- مردی که من به او «او را»، اینک تلفن می کنم در کارخانه کار می کنند. حالت A

3- مردی که من به او یک کتاب هدیه می دهم، در کارخانه کار می کند. حالت  D

4- مردی که بچه او  بیمار است، در کارخانه کار می کند. حالت G

همان طور که در مثال های فوق برای چهار حالت اسم مشاهده می شود در جمله وسط که با ضمیر نسبی شروع می شود فعل صرف شده آن به آخرین نقطه جمله وسط منتقل می شود و آخرین جمله نیز با فعل صرف شده آغاز می گردد. این نکته گرامری باید برای اسامی با حرف تعریفdas  ، die«مؤنث»، و die «جمع» نیز مورد توجه قرار گرفته و دوستان عزیز به آن عمل نمایند.

۲- ضمایر نسبی برای اسامی با حرف تعریف das «خنثی»:

حالت N

1- Das Kind, das im Garten Fussball spielt , heisst Hormoz

حالت َA

2- Das Kind, das ich sehr liebe, heisst Hormoz.

حالت D

3. Das Kind, dem ich 100 Mark gegeben habe, beisst Hormoz.

حالت G

4. Das Kind, dessen Vater ein Arzt ist, heisst Hormoz

١- کودکی که در باغ فوتبال بازی می کند، هرمز نامیده می شود.   حالت N

۲- کودکی که من او را خیلی دوست دارم، هرمز نامیده می شود. حالت A

۳- کودکی که من به او ۱۰۰ مارک داده ام، هرمز نامیده می شود. حالت D

۴- کودکی که پدرش یک پزشک است، هرمز نامیده می شود. حالت G

3- ضمایر نسبی برای اسامی با حرف تعریف die «مؤنث»:

حالت N

  1. Die Fraudie morgen in Köln ankommt, ist meine Tante.

حالت A

  1. Die Fraudie ich gestern angerufen habe, ist meine Tante.

حالت D

  1. Die Frauder wir die Wahrheit sagen wollen, ist meine Tante.

حالت G

4- Die Frauderen Mann 70 Jahre alt ist, ist meine Tante.

١- خانمی که فردا وارد کلن می شود، عمه خاله، من است. حالت N

2- خانمی که من به او او را دیروز تلفن کرده ام، عمه «خاله» من است. «حالت A

3- خانمی که ما به او می خواهیم حقیقت را بگوییم، عمه «خاله» من است. حالت D

۴- خانمی که شوهرش ۷۰ ساله است، عمه «خاله» من است. «حالت G

۴- ضمایر نسبی برای اسامی با حرف تعریف die «جمع »:

حالت N

  1. Die Arbeiter, die sehr fleissig sind, sprechen zwei Sprachen

حالت A

  1. Die Arbeiter, die wir brauchen, sprechen zwei Sprachen

حالت D

  1. Die Arbeiter, denen mein Vater Geld gibt, sprechen zwei Sprachen!

حالت G

  1. Die Arbeiter, deren Hände schmutzig sind, sprechen zwei Sprachen

1- کارگرانی که بسیار کوشا هستند، به دو زبان صحبت می کنند. حالت N

٢- کارگرانی که ما به آنها «آنها را» احتیاج داریم، به دو زبان صحبت می کنند. حالت A

3 – کارگرانی که پدرم به آنها پول می دهد، به دو زبان صحبت می کنند. حالت D

4 – کارگرانی که دست هایشان کثیف هستند، به دو زبان صحبت می کنند. حالت G

ضمایر نسبی به همراه حروف اضافه

چند مثال:

حالت D

Der Lehrer, mit dem ich in die Schweiz fahren will, ist plotzlich krank! geworden.

معلمی که من با او می خواهم به سوی سوییس حرکت کنم، ناگهان مریض شده است.

حالت A

Der Freund, Für den ich Blumen gekauft habe, studiert Medizin.

دوستی که من برای او گل هایی خریده ام، پزشکی تحصیل می کند.

حالت D

Die Strassenbahn, in der wir sitzen, fährt zum Hauptbahnhof.

تراموایی که ما در آن نشسته ایم، به سوی ایستگاه راه آهن اصلی «مرکزی »حرکت می کند.

با کلمه Wo «جایی که – آنجایی که»:

Das ist die Hochschule, wo ich vor 10 Jahren studiert hatte,

این دانشکده است، جایی که من ۱۰ سال پیش تحصیل کرده بودم.

در اینجا می توان به جای کلمه «wo» از کلمه in «در» نیز استفاده نمود:

Das ist die Hochschule, in der ich vor 10 Jahren studiert hatte.

این دانشکده ای است که در آن من ۱۰ سال پیش تحصیل کرده بودم.

با کلمه Was  «آنچه که»:

Mein Freund zeigte mir die Stadt Berlin,was mich wirklich sehr freute.

دوستم شهر برلین را به من نشان داد، آنچه که مرا واقعا بسیار خوشحال نمود.

با کلمه wohei «در حالیکه»:

Der Reiseführer zeigte uns die Stadt Isfahan, wobei er alles erklärte.

راهنمای سفر شهر اصفهان را به ما نشان داد، در حالیکه او همه چیز را توضیح می داد.

بنابراین همانطور که در مثال های بالا مشاهده شد کلمات wo، was و wobei وقتی که به جای ضمایر نسبی قرار می گیرند فعل صرف شده خود را به آخرین نقطه جمله منتقل می کنند.

قبل از این کلمات نیز همواره علامت کما «,» قرار میگیرد.

یک مثال برای ضمایر نسبی در حالت Gو یا حرف اضافه:

Der Fahrer, mit dessen Sohn ich heute morgen gesprochen habe, ist der Ehemane meiner Tante.

راننده ای که من با پسرش امروز صحبت کرده ام، شوهر عمه «خاله» من است

فعل erschrecken ترسیدن – ترساندن

 اگر فعل erschrecken به معنای ترسیدن در جمله به کار رود در این صورت باید از کلمه vor استفاده نمود که معنی آن «از» می باشد. علاوه بر آن حالت سوم شخص مفرد آن در زمان حال بی قاعده بوده و زمان گذشته و ماضی نقلی آن نیز به شرح زیر میباشد

با فعل sein:

Das kleine Kind erschrickt vor dem Hund.

بچه کوچک از سگ می ترسد.

ترسیدن crschrecken

ترسید cischrak

ترسیده است ist crschrockcn

فعل erschrecken اگر به معنای ترساندن باشد در این صورت حالت سوم شخص آن در زمان حال با قاعده بوده و مفعول جمله در حالت مفعول بیواسطه A می باشد. علاوه بر آن زمان ماضی گذشته و ماضی نقلی آن نیز با قاعده می باشد «با فعل haben»

Der Hund erschreckt das kleine Kind.

سگ بچه کوچک را می ترساند.

Der Hund erschreckte das kleine kind.

سگ بچه کوچک را ترساند.

Der Hund hat das kleine Kind erschreckt.

سگ بچه کوچک را ترسانده است

Der Hund hatte das kleine Kind erschreckt.

سگ بچه کوچک را ترسانده بود.

  • پسوند breit به معنای آماده می باشد:

مثال:

اتومبیل آماده حرکت است.                             Das Auto ist fahrbreit.

  • پسوند los به معنای بی – بدون می باشد مثال:

Du hast zweifellos Recht.

تو بدون شک حق داری.

  • پسوند zeitig به معنای موقع – زمان می باشد:

مثال:

Meine Mutter ist rechtzeitig in Berlin angekommen.

مادرم به موقع وارد برلین شده است.

Wir haben gleichzeitig einen Brief geschrieben.

ما در یک زمان «به طور همزمان» یک نامه نوشته ایم.

Die Kinder müssen frühzeitig anfangen zu lernen.

بچه ها باید زود شروع به یادگرفتن نمایند.

تعیین مقدار با حالت مفعول بیواسطه «A»

 مقیاس زمان «طول زمان» و همین طور مقیاس مکان، وزن، ارزش و غیره اغلب در جمله با حالت مفعول بیواسطه «A» بکار برده می شوند. ضمنا صفاتی که بیانگر مقیاس می باشند نیز به صورت مفعول بیواسطه «A» مورد استفاده قرار میگیرند:

Ich habe einen Monat in München gewohnt.

من یک ماه در مونیخ اقامت کرده ام.

Bitte warten Sie einen Augenblick im Zimmer!

لطفا یک لحظه در اتاق صبر کنید!

Wir besuchen ihn jeden Sonntag.

ما او را هر یکشنبه ملاقات می کنیم.

Die Gasse ist einen kilometer lang.

کوچه یک کیلومتر طویل است.

Dieses Auto ist den hohen preis nicht wert.

این اتومبیل ارزش قیمت زیاد را ندارد.

تعیین زمان در حالت اضافه ملکی «G» بعنوان بیان یک رویداد

 در موقع بیان یک رویداد در زمان مشخص، این زمان در حالت اضافه ملکی بکار برده می شود و به همراه آن حرف تعریف نامعین می آید. مثال:

Eines Tages war ich allein Zuhause und sah einen Dieb im Wohnzimmer

یک روز من تنها در خانه بودم و دزدی را در اتاق نشیمن دیدم

Eines Abends hörten wir einen grossen Lärm auf der Strasse.

یک غروب ما سر و صدای زیادی را در خیابان شنیدیم .

Eines Nachts kam meine Mutter zu mir und sagte, dass Herr Müller plötzlich gestorben ist.

یک شب «شبی» مادرم پیش من آمد و گفت که آقای مولر ناگهان مرده است.

bevor «قبل از اینکه»: این کلمه وقتی که در جمله بیان شود عمل آن بعد از عمل جمله بعدی اتفاق می افتد. هم چنین فعل صرف شده جمله خود را به آخرین نقطه جمله اش منتقل کرده و جمله بعدی با فعل صرف شده آغاز می گردد. ما بین جمله اصلی و فرعی نیز علامت «,» قرار می گیرد:

bevor ich in den Bus einsteige. kaufe ich eine Fahrkarte.

قبل از اینکه من سوار اتوبوس بشوم یک بلیط می خرم.

در اینجا فاعل در ابتدا بلیط می خرد بعد سوار اتوبوس می شود بنابراین عمل جمله ای که با کلمه bevor آمده است بعد از عمل جمله دیگر اتفاق می افتد.

während «هنگامیکه»: این کلمه زمانی که در جمله بیان شود آن وقت عمل جمله اصلی و جمله فرعی در یک زمان اتفاق می افتد. این کلمه نیز فعل صرف شده خود را به آخرین نقطه جمله‌اش منتقل کرده و جمله بعدی با فعل صرف شده‌اش آغاز

می گردد

Während die Kinder im Park spielen, schreien sie laut.

هنگامی که بچه ها در پارک بازی می کنند بلند فریاد می زنند.

در این جا عمل جمله اصلی «بازی کردن» و عمل جمله فرعی «فریاد زدن» در یک زمان انجام می شود.

nachdem «یعد از آنکه»: این کلمه وقتی که در جمله بیان شود عمل آن قبل از عمل جمله بعدی اتفاق می افتد. علاوه بر این مانند دو کلمه قبلی فعل صرف شده خود را به آخرین نقطه جمله‌اش منتقل کرده و جمله بعدی با فعل صرف شده‌اش شروع می شود. ما بین جمله اصلی و فرعی علامت «,» قرار میگیرد:

Nachdem der Zug in Frankfurt angekommen ist, steige ich aus.

بعد از آنکه قطار وارد فرانکفورت شد «شده است»، من پیاده می شوم.

در اینجا عمل جمله اول «وارد شدن» قبل از عمل جمله دوم «پیاده شدن» اتفاق می افتد.

این کلمه غیر فعل صرف شده اش را به آخرین نقطه جمله خود منتقل کرده و جمله بعدی با فعل صرف شده‌اش آغاز می شود. ما بین جمله اصلی و فرعی علامت «,» قرار می گیرد.

obwohl ب«ا وجودی که»: این کلمه همیشه فعل صرف شده خود را به آخرین نقطه جمله اش منتقل می کند:

Obwohl die Luft heute kalt ist, muss ich ohne Mantel ausgehen.

با وجودی که امروز هوا سرد است مجبورم بدون پالتو بیرون بروم.

همانطور که در مثال بالا ملاحظه می شود، جمله فرعی یا فعل صرف شده‌اش آغاز می گردد. علاوه بر آن مابین جمله اصلی و فرعی علامت «,» قرار می گیرد.

می توان جمله فرد را به ابر صورت نیز بیان نمود:

Ich muss ohne Mantel ausgehen, obwohl die Luft heute kalt ist.

trotzdem = aber . . . doch «با این وجود»:

این کلممیشه در ابتدای جمله دوم واقع می شود و بلافاصله بعد از کلمه trotzdem فعل صرف شده بیان می گردد:

Ich war gestern krank, trotzdem musste ich in der Fabrik arbeiten.

دیروز من بیمار بودم، با این وجود مجبور بودم در کارخانه کار کنم.

می توان جمله فوق را با بکاربردن دو کلمه «aher. . .doch » نیز بیان کرد که آن هم معنی «با وجودی که» را می دهد:

Ich war gestern krank, aber ich musste doch in der Fabrik arbeiten.

دیروز من بیمار بودم با این وجود مجبور بودم در کارخانه کار کنم.

ضمنا بین جمله اصلی و فرعی علامت «,» ما قرار می گیرد.

damit «تا اینکه» – um zu «برای اینکه»

زمانی از کلمه um که در ابتدای جمله فرعی قرار می گیرد و کلمه zu که در آخرین نقطه جمله فرعی و قبل از مصدر می آید استفاده می کنیم که فاعل در جمله اصلی و فرعی یکی باشد و یا فاعل جمله اصلی و مفعول جمله فرعی یکی باشد.

معنای um zu در فارسی «برای اینکه» می باشد و در پاسخ به سؤالی که با ?warum «چرا؟»، ?Weshalb «از چه جهت؟» و ?wozu «به چه منظور؟ – برای چه؟» بیان می شود مورد استفاده قرار میگیرد. قبل از کلمه um علامت «,» قرار میگیرد:

چرا بطرف آلمان حرکت می کنی؟ ?Warum fahrst Du nach Deutschland

برای اینکه آنجا تحصیل کنم.                           Um dort zu studieren.

بنابراین چون فاعل در دو جمله سؤال و جواب یکی است، او می توان از دو کلمه um

zu «برای اینکه» به جای کلمه weil «زیرا برای اینکه» استفاده کرد. دوما در پاسخ به سوال از تکرار فاعل خودداری می کنیم.

مثال دیگر:

Ich lerne deutsch, um in Deutschland studieren zu können.

من آلمانی یاد می گیرم تا اینکه بتوانم در آلمان تحصیل کنم.

همانطور که در جمله بالا مشاهده می شود اگر در جمله فرعی یکی از افعال کمکی بکار رفته باشد در این صورت کلمه zu قبل از مصدر فعل کمکی قرار میگیرد. البته ۴ فعل کمکی wollen «خواستن» ، sollen بایستن ، möchten «میل داشتن» و mögen «دوست داشتن» به خاطر اینکه یک منظور یا هدف را می رسانند در جملات مصدری با um حذف می شوند.

مثال:

Die Kinder gehen zum park. Sie wollen dort spielen.

بچه ها به پارک می روند. آنها می خواهند در آنجا بازی کنند.

که در جمله مصدری با Zu فعل کمکی wollen «خواستن» حذف می شود به این صورت:

Die Kinder gehen zum park, um dort zu spielen.

بچه ها به پارک می روند تا اینکه در آنجا بازی کنند.

اگر فاعل جمله اصلی و فرعی یکی نباشد در این صورت نمی توان جمله مصدری با zu ساخت بلکه در این حالت باید از کلمه damit «تا اینکه» استفاده نمود که اولا فعل صرف شده جمله فرعی را به آخرین نقطه این جمله منتقل می کند. دوما در چنین جملاتی نمی توان افعال کمکی را بکار برد و سوما قبل از کلمه damit تا اینکه علامت «,» قرار می گیرد. مثال:

Ich gehe morgen zum Krankenhaus, damit Herr Dr. Mayer mich medizinisch untersucht.

من فردا به بیمارستان می روم تا اینکه آقای دکتر مایر مرا از نظر پزشکی آزمایش کند.

در جمله بالا چون فاعل جمله اول «من» و فاعل جمله دوم «آقای دکتر مایر» دو شخص مختلف هستند بنابراین فقط می توان darmit «تا اینکه» را بکار برد که فعل صرف شده را به آخرین نقطه جمله‌اش که جمله فرعی است انتقال داده است.

همانطور که در جملات مصدری با zu بیان شد در جملات با dammit نیز افعال کمکی “wollen” به معنای «خواستن» و همینطور sollein « بایستن»، möchten «میل داشتن» و mögen «دوست داشتن» حذف می‌گردند. مثلا:

Ich gehe morgen zum Krankenhaus. Herr Dr. Mayer will mich medizinisch untersuchen.

من می خواهم فردا به بیمارستان بروم. آقای دکتر مایر می خواهد مرا از نظر پزشکی آزمایش کند.

که با کلمه damnit «تا اینکه» فعل کمکی wollen «خواستن» حذف می شود:

Ich gehe morgen zum Krankenhaus, damit Herr Dr Mayer mich medizinisch untersucht.

این فردا به بیمارستان می روم تا اینکه آقای دکتر مایر مرا از نظر پزشکی آزمایش کند.

بکارگیری مصدر برای امر کردن به همگان

قبلا اشاره شد که چگونه می توان جملات امری را ساخت وقتی که مخاطب مشخصی «تو – توها و شما» وجود داشته باشد. در کشورهای آلمانی زبان در خیابانها، رستورانها، ایستگاهها و خلاصه معابر عمومی، گاهی تابلویی مشاهده می شود که جمله و یا کلمه امری است و مضمون آن این است که بخواهند به همه مردم گوشزد کنند که کاری را انجام دهند و یا انجام ندهند. در برابر جمله و یا کلمه امری همانطور که می دانیم علامت «!» گذاشته می شود.

به طور کلی برای امر کردن به همگان از مصدر مورد نظر استفاده می شود. مثلا روی درب ورودی ممکن است این مصدر مشاهده شود:

فشار دهید!                           Drücken!

درب را ببندید!                       Die Tür zu!

 اگر مصدر امری به صورت منفی باشد کلمه nicht و یا kein قبل از مصدر و یا اسم مورد نظر قرار می گیرد:

اینجا نمانید!                                    Nicht hier bleiben!

محل ورودی نیست!                           kein Eingang!

اگر مصدر دارای پیشوند جداشدنی باشد در این حالت پیشوند از مصدر خود جدا نمی شود:

لطفا همه سوار شوید!                          Bitte alle einsteigen!

بنابر این وقتی که در حالت امری مخاطب معلوم نباشد مصدر امری بدون ضمیر خواهد بود:

مثال:

درب را بکشید!                       Die Tür ziehen!

درباره دو حرف اضافه در یک جمله: برای روشن تر و دقیق تر شدن جمله در بعضی از جملات به جای یک حرف اضافه، دو حرف اضافه بیان می شود که حرف اضافه دوم همیشه بعد از اسم واقع می شود:

Wir fahren von Amsterdam aus nach Hamburg.

.ما از آمستردام بطرف مامبورگ حرکت می کنیم.

 گاهی نیز دو حرف اضافه کنار یکدیگر و قبل از اسم واقع می شوند:

Meine Mutter fährt bis nach köln «nicht länger».

مادرم تا کلن حرکت می کند «نه بیشتر».

Frau Müller bleibt bei uns bis zum Montag «nicht länger».

خانم مولر تا دوشنبه نزد ما می ماند «نه بیشتر».

Die Schüler spielen im Park bis um 4 Uhr nachmittags nicht langer

شاگردان تا ساعت چهار بعد از ظهر در پارک بازی می کنند «نه بیشتر»

بعد از کلمه bis «تا»، زمانی که بیان می شود با صفت خود در حالت مفعول بیواسطه “A” است:

Mein Bruder beendet sein Studium bis nächstes Jahr.

برادرم تحصیل عالی خود را تا سال بعد به پایان می رساند.

تا یکشنبه آینده            bis kommenden Sonntag

افعال sein «بودن» و haben «داشتن» به اضافه zu

اگر افعال haben «داشتن» و sein «بودن» با کلمه zu بکار برده شوند در این صورت این دو فعل معنی عملی را می دهند که یا باید حتما انجام شود یا بتواند و یا می بایستی به انجام برسد. در این حالت فعل haben جایگزین فعل کمکی mussen شده و جمله همواره مثبت است

Die Kinder müssen viel lernen

بچه ها مجبورند زیاد یاد بگیرند.

Die Kinder haben viel zu lernen

بچه ها مجبورند زیاد یاد بگیرند

فعل Sein «بودن» نیز در این حالت جایگزین فعل کمکی können شده و جمله همیشه منفی است:

Der Kugelschreiber kann nicht gebraucht werden.

از خودکار نمی توان استفاده کرد.

Der Kugelschreiber ist nicht zu gebrauchen.

خودکار برای استفاده کردن نیست.

استفاده از کلمه von «از» بجای اضافه ملکی «G»

در گفتگوها بویژه اگر اسم خاصی در جمله باشد می توان از کلمه von «از» بجای حالت اضافه ملکی «G» استفاده نمود که می دانیم بعد از آن حالت D می باشد:

Das Auto ist von mir.

اتومبیل از من است «مال من است».

Das Auto von Bahram ist kaputt geworden.

اتومبیل بهرام خراب شده است.

Die Hauptstadt von der Schweiz ist Bern.

پایتخت سویس برن است.

اگر اسم در حالت جمع باشد حرف تعریف آن حذف می شود:

 کتاب های یک بچه                                     Die Bücher eines Kindes.

کتاب های بچه ها                                       Die Bücher von Kindern.

جملات شرطی بدون بیان کلمه wenn «اگر»

 بطور کلی جملات شرطی با استفاده از کلمه wenn «اگر» ساخته می شوند که فعل صرف شده جمله خود را به آخرین نقطه جمله اش منتقل میکند و جمله دیگر پس از علامت «,» با فعل صرف شده اش آغاز می شود:

Wenn Du morgen zu mir kommst, zeige ich Dir die Bilder.

اگر فردا پیش من بیایی تصاویر را به تو نشان می دهم.

می توان جملات شرطی را بدون بکارگیری کلمه wenn «اگر» نیز ساخت. در این صورت جمله با فعل صرف شده شروع می شود. در این گونه جملات می توان قبل از جمله فرعی از کلمه darin «آنوقت» نیز استفاده نمود:

kommst Du morgen zu mir, dann zeige ich Dir die Bilder.

فردا پیش من بیایی «آنوقت» تصاویر را به تو نشان می دهم.

صفات و معنی پیشوندها و پسوندها

پیشوند un در ابتدای صفات و اسامی معنی متضاد آن را می دهد:

ممکن                                                                         möglich      

غیر ممکن                                                                    Unmöglich

پسوند ig بمعنای «با» در آخر بعضی از اسامی قرار می گیرد:

جدیت                                           Der Fleiss

با جدیت زیاد                                   mit grossem Fleiss

با جدیت                                        fleissig

پسوند lich در آخر بعضی از اسامی قرار می گیرد که معنی آن «مثل و یا مانند» می باشد:

دوست                                 Der Freund

 دوستانه                              freundlich

اسامی مرکّب

یک اسم مرکب از دو یا چند اسم تشکیل می شود. حرف تعریف و علامت جمع یک اسم مرکب همان حرف تعریف و علامت جمع آخرین اسمی که در اسم مرکب وجود دارد می باشد. در بعضی از اسامی مرکب که شامل دو اسم می باشند حرف s در وسط آنها قرار می گیرد تا دو اسم را به یکدیگر ربط دهد:

کار                                                         Die Arbeit

اتاق                                                        Das Zimmer

اتاق کار                                                   Das Arbeitszimmer

اتاق های کار                                             Die Arbeitszimmer

ساختمان جملات شرطی

 جملات شرطی را می توان به دو گروه تقسیم نمود: شرطی یک و شرطی دو

1- شرطی یک: جمله شرطی یک از اول شخص مضارع جمع ساخته می شود یعنی فعل صرف شده در زمان حال برای اول شخص جمع مورد استفاده قرار میگیرد. در افعال بی قاعده در واقع اوملات «دو نقطه» حذف می شود. علائمی که در شرطی یک در آخر فعل صرف شده قرار می گیرند و این فعل از جمله افعال با قاعده محسوب می شود به شرح زیر است:

مثلا فعل fragen «پرسیدن»:

«اگر» بپرسم                                   Ich frage

 «اگر» بپرسی                                  Du fragest

 «اگر» بپرسد                                  Er/sie/es frage

«اگر» بپرسیم                                  Wir fragen

 «اگر» توها بپرسید                           Ihr fraget

«اگر» شما بپرسید                            Sie fragen

«اگر» آنها بپرسند                             sie fragen

و یک فعل بی قاعده مثلأ fahren «سواره حرکت کردن»:

«اگر» حرکت کنم                             Ich fahre

«اگر» حرکت کنی                             Du fahrest

«اگر» حرکت کند                             Er/sie/es fahre

«اگر» حرکت کنیم                            Wir fahren

«اگر» توها حرکت کنید                      Ihr fahret

«اگر» شما حرکت کنید                      Sie fahren

«اگر» آنها حرکت کنند                       sie fahren

شرطی فعل sein «بودن» در زمان حال چنین است:

«اگر» باشم                           Ich sei

«اگر» باشی                           Du seist

 «اگر» باشد                          Er/sie/es sei

«اگر» باشیم                          Wir seien

 «اگر» تورها باشید                  Ihr seiet

 «اگر» شما باشید                   Sie seien

 «اگر» آنها باشند                    sie seien

شرطی فعل haben «داشتن» در زمان حال بشرح زیر است:

«اگر» بدارم                           ich habe                

«اگر» بداری                          Du habest

«اگر» بدارد                           Er/sie/es habe

«اگر» بداریم                         Wir haben

«اگر» توها بدارید                    Ihr habet

«اگر» شما بدارید                    Sie haben

«اگر» آنها بدارند                     sie haben

۲- شرطی دو : شرطی دو از فعل صرف شده با قاعده برای اول شخص در زمان ماضی گذشته ساخته می شود و در صورت امکان افعال بی قاعده در این حالت دارای اوملات می شوند:

مثلا فعل fragen «پرسیدن» که با قاعده است:

«اگر» می پرسیدم                   Ich fragte

«اگر» می پرسیدی                  Du fragtest

«اگر» می پرسید                    Er/sie/es fragte

«اگر» می پرسیدیم                  Wir fragten

«اگر» توها می پرسیدید            Ihr fragtet

«اگر» شما می پرسیدید            Sie fragten

«اگر» آنها می پرسیدند             sie fragten

و یک فعل بی قاعده اوملات پذیر مثل فعل fahren «سواره حرکت کردن»:

«جمله معمولی در زمان ماضی» من حرکت کردم                       Ich fuhr

«اگر» حرکت می کردم                                                     Ich führe                                 

«اگر» حرکت می کردی                                                    Du führest

«اگر» حرکت می کرد                                                       Er/sie/es führe

«اگر» حرکت می کردیم                                                    Wir führen

«اگر» توها حرکت می کردید                                              Ihr führet

«اگر» شما حرکت می کردید                                              Sie führen

«اگر» آنها حرکت می کردند                                               sie führen

شرطی فعل sein در زمان ماضی «شرطی دو» چنین است:

«اگر» بودم                                                                   Ich wäre

«اگر»  بودی                                                                 Du warest

«اگر»  بود                                                                    Er/sie/es wäre

«اگر» بودیم                                                                  Wir waren

«اگر» ترها بودید                                                            Ihr wiret

«اگر» شما بودید                                                            Sie waren

«اگر» آنها بودند                                                             sie wären

شرطی فعل haben در زمان ماضی «شرطی دو» این گونه است:

«اگر» می داشتم                                         Ich hatte

«اگر» می داشتی                                        Du hattest

«اگر» می داشت                                         Er/sie/es hatte

«اگر» می داشتیم                                       Wir hatten

«اگر» توها می داشتید                                  Ihr hatte

«اگر» شما می داشتید                                  Sie hatten           

«اگر» آنها می داشتند                                   sie hatten

توجه:

شرطى افعال بی فایده دارای قانون ویژه ای نیست بنابراین آن را باید جداگانه و با خود فعل یاد گرفت.

مثلا:

«اگر» می زدیم                                          Wir schlagen

«اگر» می بستیم                                         Wir schon

«اگر» می دیدیم                                         Wir saben

ماضی نقلی جملات شرطی

ماضی نقلی جملات شرطی با صرف فعل haben و یا sein در حالت شرطی آن برای زمان حال و اسم مفعول فعل اصلی جمله ساخته می شود.

مانند:

«اگر» نوشته است                                       Er habe geschrieben

«اگر» وارد شده است                                    Er sei angekommen

ماضی بعید جملات شرطی

ماضی بعید جملات شرطی با صرف فعل haben و با sein در حالت شرطی آن برای زمان ماضی گذشته و اسم مفعول فعل اصلی جمله ساخته می شود

مانند:

«اگر» خورده بودم                             Ich hätte gegessen

«اگر» مانده بودم                              Ich wäre geblieben

چند مثال:

  1. Wenn ich Geld hättehätte ich meir ein oeues Auto gekauft.

اگر پول داشتم برای خودم یک اتومبیل می خریدم

  1. Wenn mein Bruder aus Hamborg gekommen wärehätte ich ihm die Bilder gezeigt.

اگر برادرم از هامبورگ آمده بود به او تصاویر را نشان داده بودم.

شرطی فعل werden در زمان آینده

حالت شرطی فعلdenwere «شدن» در زمان آینده چنین است:

«اگر» بخواهم                                  Ich werde

«اگر» بخواهی                                  Du werdest

«اگر» بخواهد                                  Er/sie/es werde

«اگر» بخواهیم                                 Wir warden                            

«اگر» توها بخواهید                           Ihr werdet

«اگر» شما بخواهید                           Sie werden

«اگر» آنها بخواهند                            sie werden

مثال:

er werde zu mir kommen.

اگر او بخواهد پیش من بیاید

شرطی فعل werden در زمان ماضی «گذشته»

«اگر» می شدم                                ich würde

«اگر» می شدی                     Du würdest

«اگر» می شد                        Er/sie/es würde

«اگر» می شدیم                     Wir würden

«اگر» توها می شدید                Ihr würdel

«اگر» شما می شدید                Sie würden

«اگر» آنها می شدند                sie würden         

مثال:

Wenn ich gestern krank würde, wäre ich trautig.

اگر دیروز  بیمار می شدم ناراحت «می» بودم

در جملات شرطی در زمان گذشته می توان از شرطی فعل werden «شدن» در زمان گذشته اش نیز استفاده کرد در این صورت همانطور که می دانیم فعل دیگر بصورت مصدر به آخرین نقطه جمله شرطی منتقل می شود:

چند مثال:

Wenn ich 200000 Mark hättehätte ich mir ein schönes grosses Haus am Strand gekauft.

اگر ۲۰۰۰۰۰ مارک داشتم برای خودم یک خانه زیبا و بزرگ در کنار ساحل می خریدم.

می توان جمله شرطی بالا را به کمک شرطی فعل werden در زمان گذشته اش نیز ساخت. به این صورت:

Wenn ich 200000 Mark hättewürde ich mir ein schönes grosses Haus am Strand kaufen.

اگر ۲۰۰۰۰۰ مارک داشتم برای خودم یک خانه زیبا و بزرگ در کنار ساحل می خریدم.

یک مثال دیگر:

Wenn meine Mutter Zuhause geblieben wärehätte Herr Dr. Mayer sie angerufen.

اگر مادرم در خانه مانده بود، آقای دکتر مایر به او تلفن کرده بود.

و یا:

Wenn meine Mutter Zuhause geblieben wärewürde Herr Dr. Mayer sie anrufen.

اگر مادرم در خانه مانده بود آقای دکتر مایر به او تلفن کرده بود.

توجه: ما بین جمله اصلی و فرعی در حالت شرطی نیز علامت «,» قرار میگیرد.

موارد بکارگیری حالت شرطی

بکارگیری افعال شرطی بیش از همه برای بیان گفته دیگری است که بطور غیرمستقیم صورت می گیرد بنابراین:

الف – بیان گفته دیگری

اگر بیان گفته بگونه مستقیم باشد صرف فعل در جمله به حالت معمولی است.

مثلا:

Frau Homa sagt «sagte» mir:

««Mein Sohn ist jetzt in Schiraz.»

خانم هما به من می‌گوید «گفت»: «پسرم اکنون در شیراز است»

در مثال بالا گفته خانم هما که در داخل پرانتز قرار میگیرد همانگونه که بیان شده مشاهده می شود اما بیان گفته اگر بگونه غیر مستقیم باشد آن وقت باید فعل جمله را بصورت شرطی آن به کار گرفت. جمله شرطی در این حال می تواند بدون بکارگیری کلمه dass «که»، و یا به همراه آن شکل بگیرد. از این گذشته دیگر نیازی به قراردادن چنین جمله ای در داخل پرانتز نیست. بنابراین جمله فوق که یک جمله معمولی است در حالت شرطی آن به یکی از دو صورت زیر در می آید:

  1. Frau Homa sagt «sagte» mir, Ihr Sohn sei jetzt in Schiraz.

2- Frau Homa sagt «sagte» mir, dass ihr Sohn jetzt in Schiraz sei.

1- خانم هما به من می گوید «گفت»، پسرش اینک در شیراز است.

۲- خانم هما به من می گوید «گفت» که پسرش اینک در شیراز است.

مثال دیگر

Der deutsche Wirtschaftsminister sagte gestern:

“Deutschland hat in diesem Jahr viel Erdöil von dem Iran gekault”.

وزیر اقتصاد آلمان دیروز گفت: «آلمان امسال نفت خام زیادی از ایران خریده است.»

جمله بالا عینا از زبان وزیر اقتصاد آلمان بطور مستقیم نقل شده است یعنی آنچه که او گفته در داخل پرانتز آمده است.

اگر بخواهیم جمله وزیر اقتصاد آلمان را به طور غیرمستقیم بیان کنیم آن وقت باید فعل جمله در حالت شرطی آن بکار گرفته شود که همانطور که گفته شد می توان آن را بدون بکارگیری کلمه dass «که» و یا به همراه آن ساخت. در این صورت جمله شرطی درون پرانتز قرار نمی گیرد:

1- Der deutsche Wirtschaftsminister sagte gestern, Deutschland hätte viel Erdöil von dem Iran gekauft.

وزیر اقتصاد آلمان دیروز گفت، آلمان نفت خام زیادی از ایران خریده است.

2- Der deutsche Wirtschaftsminister sagte gestern, dass Deutschland viel Erdoil von dem Iran gekauft hätte.

وزیر اقتصاد آلمان دیروز گفت، که آلمان نفت خام زیادی از ایران خریده است.

باید دانست که جملات شرطی با نقل قول غیر مستقیم بیشتر در رسانه های گروهی از زبان افراد سرشناس، سیاستمداران و غیره به کار گرفته می شوند.

Der deutsche kanzler Helmut Kohl sagte lächelnd, dass er bald nach Japan reisen werde.

صدر اعظم آلمان هلموت کوهل لبخند زنان گفت که او به زودی به ژاپن سفر خواهد کرد.

نتیجه کلی آنکه، بیان غیرمستقیم اطلاع می دهد آنچه را که کسی گفته، انجام داده

و یا در جایی نوشته است و بر حسب اینکه زمان انجام کار چه موقع باشد از شرطی 1 و شرطی 2 استفاده می‌شود.

ب – جمله بیانی غیر حتمی

دیگر از موارد بکارگیری جملات شرطی در جمله بیانی غیرحتمی است یعنی کاری که در جمله حتما نمی بایستی انجام شود و یا می توانست انجام نشود.

مثلا:

Ich würde dieses alte Auto nicht kaufen = Ich hätte dieses alte Auto nicht gekauft.

من این اتومبیل کهنه را نمی خم

پ – جمله آرزویی 

در این گونه جملات شرطی عملی توسط فاعل آرزو می شود که چه خوب بود انجام میشد. در جملات شرطی همانطور که قبلا نیز گفتیم می توان آنها را بدون استفاده از کلمه wenn نیز بیان نمود. در این صورت فعل صرف شده جمله در ابتدای جمله قرار می گیرد:

wenn er doch gestern gekommen wäre!

اگر او دیروز آمده بود!

Wäre er doch gestern gekommen!..

و یا: اگر او دیروز آمده بود!

در جملات آرزویی باید از کلمات doch و یا nur استفاده کرد.

ت – جمله مشروط 

در جمله مشروط عمل فاعل حتمی نیست یعنی ممکن است انجام شود و ممکن است انجام نشود.

مثلا

Ich würde Sie anrufen, wenn ich nach Teheran käme.

به شما تلفن می کردم اگر به تهران می آمدم.

جمله بالا را می توان به این صورت نیز بیان نمود:

Ich hätte Sie angerufen, wenn ich nach Teheran käme.

به شما تلفن کرده بودم اگر به تهران می آمدم.

ج – جمله مقایسه ای 

در جملات مقایسه ای نیز فعل جمله حتما انجام نمی شود بلکه فقط در آن مقایسه ای صورت می گیرد. در این گونه جملات از کلمات als ob و یا  als wenn به معنای «انگارکه» استفاده می شود که فعل صرف شده جمله خود را به آخرین نقطه جمله اش منتقل می کند.

مانند:

Er spielte so gut Fussball, als ob «= als wenn» er Franz Beckenbauer wäre!

او آنقدر خوب فوتبال بازی می کرد که انگار او فرانس بکن باوئر بود!

مابین جمله اصلی و فرعی علامت «،» قرار میگیرد.

چ – جمله احتمالی

 در این گونه جملات احتمال انجام کاری وجود دارد که معنای آن «شاید میشد»، «احتمالا ممکن است باشد» و غیره می باشد.

مثال:

Das Messer könnte in der Küche sein.

چاقو ممکن است در آشپزخانه باشد «می تواند باشد».

در این جمله ماضی فعل کمکی können «توانستن» در حالت شرطی آن بکار برده شده است به این معنا که به خاطر شرطی شدن، اوملات بخود گرفته است.

خ – برای بیان یک جمله سؤالی به صورت بسیار مؤدبانه

اگر بخواهیم بصورت بسیار مؤدبانه از کسی سوال کنیم آن وقت باید یکی از افعال کمکی را در حالت ماضی شرطی آن برای زمان حال بکار ببریم.

مثلا:

Dürfte ich Sie morgen noch einmal besuchen?

اجازه دارم شما را یکبار دیگر فردا ملاقات کنم؟

ماضی شرطی فعل کمکی dürfen برای اول شخص مفرد می شود: dürfte یعنی ماضی ساده آن دارای اوملات می‌گردد. همینطور:

könnte ich Sie heute abend anrufen?.

می توانم به شما امشب تلفن کنم؟

افعال کمکی در این گونه جملات سؤالی اگر چه در حالت ماضی شرطی بکار برده می شوند ولیکن برای زمان حال و آینده مورد استفاده قرار می گیرند.

یک مثال دیگر:

Würde ich mit Ihnen spazieren gehen?.

آیا اجازه خواهم داشت با شما بگردش بروم؟

پاسخ دهید

هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...